اولین روز تولد
عروسک مامان، یکم بهمن یعنی اولین روز تولد تصمیم گرفتیم بریم خونه مامان جون
بابا یه کیک خوشگل برات خریده بود
و تو خوشگلم از دیدنش ترسیدی
از کلاه تولد هم میترسیدی و تا میذاشتیم گریه ات میگرفت
جالب اینجاست که ارتین شیردل و شجاع هم پیش کیک که میومد قیافه میگرفت و تا کلاه و میذاشت بهت زده این ور اون ور رو نگاه میکرد
با دیدن این کاراتون خوشحال تر شدم
که جشن نگرفتیم چون از اول تا اخر بغلم بودی و تا کیک رو میدیدی گریه میکردی
و اما عکسات تو ادامه مطالب..
این عکس کیکته
اینجام کلاه سرت رفته و خبر نداری ازش
برف شادی رو دیدی اول چیزی نگفتی ولی بعد گریه و ...
از اینجا گریه ها شروع شد
هم میترسی هم میخوای دست بزنی
با این گل مشغول شدی و بازم کلاه سرت رفت
متوجه کلاه شدی و میخوای در بیاریش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی