هدیههدیه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

هــــدیـــــه

هدیه یک ساله شد

1391/11/1 0:44
نویسنده : مامان هدبه
360 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم...فرشته زیبای من...عمر من ...همه هستی ام ....بی نهایت دوستت دارمhttp://sheklake-2020arosak.blogfa.com/

45.gif

یکم بهمن سال 90 برا کنترل رفتم پیش دکتر...موقعیتت تغییر کرده بود ودکتر از اینکه بیشتر از این تو دلم باشی اظهار نگرانی کرد و نوشت تا برم بیمارستان بستری بشم...ساعت 4:10 بعد از ظهر بود که دکتر صورت زیبایت را نشانم داد وای که چه لحظه ای بود با آن حال وخیم شوقی وجودم را گرفت فدایت شوم که دستت رو سرت بود و انگار خواب بودی گریه هم نکردی و اما امروز..

32.gif

درست یک سال گذشت با حضور تو روزها چه زیبا سپری میشوند غم و غصه را راحت به جان میگیرم ولی با وجود تو نمیتوانند من را از پا در بیاورند

فرشته من با حس و علاقه عجیبی دوستت دارم بهت وابسته و دلبسته شدم...فقط تنها خواسته ام از خدا این است که مرا با نبودنت به امتحان نکشد...چون تو دنیای منی یک لحظه نداشتنت یعنی مرگ من

هدیه ی زیبای من بهترین هدیه ی خدا برای من هستی و شاکرم خدا را که تو را به من داد 

امروز روز تولد توست و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای برای من تا زیباترین لحظه ها را برایم بسازی . . .

تولدت مبارک

2birthday36.gif

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

متین من
1 بهمن 91 1:47
وتی این دخترناز هم یک ساله شد به سلامتی تبریک میگم روز میلادت رو امروز روز توست منم برات بهترین ها رو ارزو میکنم


مرسی عزیزم
مامان امیررضا
1 بهمن 91 13:36
پشت هر کوه بلند،سبزه زاریست پر از یاد خدا وندر آن باغ کسی میخواند، که خدا هست ، دگر غصه چرا؟ آروز دارم : خورشید رهایت نکند غم صدایت نکند ظلمت شام سیاهت نکند و تو را از دل آنکس که دلت در تن اوست حضرت دوست جدایت نکند. تولدت مبارک هدیه جونم
مامان مهدیس
1 بهمن 91 19:42
تولدت مبارک عزیزم ایشالا صد ساله بشه زیر سایه مادر پدر باشه همیشه خدا حفظش کنه عزیزم
امیررضاجون مامان و بابا
3 بهمن 91 12:04
انشاالله تولد صد و بیست سالگی اش...
تولدت مبارک هدیه جون ناز


مرسی عزیزم
مامانی زهرا
3 بهمن 91 23:24
فشفشه های روشن
بادکنکهای رنگی
همگی با هم بخندیم
به چه شب قشنگی
هدیه شده یه ساله
تولدی دوباره


به به مرسی عزیزم
زن عمو (مامان آرتین)
4 بهمن 91 1:48
هدیه عسلم یه خاطره کوچولو برات مینویسم.پارسال 1 بهمن نزدیک ظهر عمو بهم زنگ زد و گفت که مامانیت رو بردن بیمارستان و قراره شما جیگر طلا به دنیا بیای.اون موقع آرتین 7 ماهه توی دلم بود و منم خونه مامانم بودم.هوا حسابی سرد بود و برف میومد.عمو بهم گفت من یکی دو ساعت مرخصی میگیرم و زودتر میرم بیمارستان تو هم بمون فردا میام دنبالت ولی من اصرار کردم که دوست دارم بیام.تا من از خونه مامانم بیام و با عمو هماهنگ شیم و برسیم بیمارستان مامانیت رو برده بودن اتاق عمل و شما به دنیا اومده بودی.اون روز با اینکه خیلی دوست داشتم ببینمت ولی چون وقت ملاقات تموم شده بود نتونستیم بیشتر بمونیم و ببینیمت.عمو هم خیلی خوشحال بود و برای دیدنت لحظه شماری میکرد.


عزیزم تو همیشه بهمون لطف داری...من و هدیه خیلی دوست داریم
زن عمو (مامان آرتین)
4 بهمن 91 1:55
بالاخره روز 2 بهمن که شما رو آوردن خونه روی ماهت رو دیدیم.اون روز همش دوست داشتم بغلت کنم آخه مثل یه فرشته ناز بودی.
ولی چقدر زود 1 سال گذشت...
عزیزم امیدوارم سالهای سال باخوشی و سلامتی زیر سایه پدر و مادر زندگی کنی.از طرف عمو ،خودم و آرتین کوچولو تولدت رو تبریک میگم.بوس
دوستای گلم ببخشید اگه به جای نظر خاطره نوشتم و طولانی شد


مرسی عزیزم...خواهش میکنم
دخملیـــــــــــــ شکلکـــــــــــــ...☀
4 بهمن 91 16:37
فدات شم
هووووووووووووووووووووووووووووووورااااااااااااااااااااااا
ببخش خاله 3 روز دیر اومد
ایشاا...یه سالگی بچه بچه هاتو تو وبت ببینم


قربون خاله...بوس
خاله مریم(مامان حسام کوچولو)
5 بهمن 91 2:24
تولدت مبارک خوشگل من
اینم هدیه من وحسام کوچولو:


مرسی گلم
مامان فتانه
6 بهمن 91 15:47
سلام خانمی چه دخملی نازی خدا نگهش داره...تولد کوچولوت هم مبارک....به وبلاگ ایلین منم بیاین


مرسی گلم...چشم حتما
مامان ثمین
21 بهمن 91 1:44
درست حدس زدم تولدت مبارک هدیه خوشگل البته ببخشید باتاخیره


مرسی عزیزم .... ممنونم