فرشته 32 ماهه ام
سلام عزیز دلم باید بگم خیلی شیطون شدی بعضا تعجب میکنم که آیا خودتی؟
اول از همه که خیلی یک دنده شدی حرف حرف خودته هرچی رو خودت بخوای انجام میدی نخوای هم محاله که انجام بدی هر غذایی که خودت تائید کنی میخوری هر لباسی که باب میل خودت باشه میپوشی و کم کم برا ما هم نظر میدی مثلا مامان فلان کفشتو بپوش یا اینکه رو اون مبل نشین بیا رو این یکی مبل بشین یا تو جایی که شما تعیین میکنی باید بخوابم که این اخلاقت یکم نگرانم میکنه وبعضی وقتام ناراحت
اولا وقتی پیش مامان بزرگا میذاشتم باهاشون میموندی و اذیت نمیکردی منم شاد وخرم رفتم کنکور دادم که شما پیششون میمونی تا برم کلاس از این ور خدارو شکر از کنکور دراومدم (از دوستای گلم که دعام کردن تشکر ویژه دارم)حالاوقتی میرم کلاس اذیتشون میکنی اگه میدونستم قراره اینطوری بشه اصلا کنکور نمیدادم
و اما از آمپول زدنت بگم: من وقتی میخوام به یکی آمپول بزنم میای و دست اون طرف رو میگیری و بهش میگی نترس هیچی نیست و دقیق و با توجه کامل مراحل آمپول زدنمو نگاه میکنی و یاد میگیری بعد از من شما به اون طرفی که آمپول میزدم شروع میکنی به آمپول زدن اول مثل من با پنبه محل رو تمیز میکنی بعدم با ناخنت به اون بنده خدا آمپول میزنی که اونقدر درد میکشه که هر کی آمپولت رو تجربه کرده اعتراف کرده که آمپول زدن شما بسی دردناکتر از آمپول زدن بنده بوده و بعضی وقتام گیر میدی به یکی که دراز بکش آمپول بزنم اگه دراز نکشه غوغایی به پا میشه که طرف دراز میکشه و تن میده به آمپول زدنت
عکسامون تو ادامه مطالب