31 ماهگی خوشگل خانوم
سلام عسلم 31 ماه از بودنت کنارمون گذشت و چه خوش گذشت خدارو هزاران مرتبه شکر که تورو داریم و هزاران مرتبه شکر به خاطر دختر بودنت عزیزم روز دختر هم مبارکت باشه
فدات شم اون قضیه از پوشک گرفتنت یکم برامون سخت شد با جیش مشکلی نداشتی ولی انگار از پی پی میترسیدی و نمیخواستی بری دستشویی تو این روزا ما گالری هدیه رو که لباسهای زنانه و دخترانه هست تو پاساژ رشدیه افتتاح کردیم دومین روز افتتاح بود که منم با بابا مغازه بودم که مامانی زنگ زد و گفت ناراحتی میکنی و خودتو نگه داشتی و نه جیش میکنی نه پی پی، گفتم بیارنت مغازه از اونجام اومدیم خونه و با کلی اصرار من جیش کردی و بازم پی پی نکردی یکی و روز خودتو نگه داشتی و وقتی به 5 روز رسید بهت شربت انجیر دادم بازم زورتو زدی که نگهش دای ولی آخر سر با گریه رضایت دادی که بهت پوشک ببندیم تا پی پی کنی و خلاصه اینطوری شما راحت شدی بعد پی پی دیگه نمیذاری پوشک ببندم که جیش تو دستشویی از اونروز به بعد هر وقت پی پی داشته باشی میای و مای بیبی میخوایالبته از اون لحاظ که نگه نمیداری خوشحالم برات واسه سید حمزه نذر کرده بودیم بردیمو ادا کردیم ولی از این بابت که بازم تو پوشک میکنی بسی ناراحتم
حالا هر ترفندی که به نظرم بیاد به کار میبرم تا پوشکو از سرت بیرون بیارم ولی تا حالا ناموفق بودم
حالا بفرمایین ادامه مطالب برا مشاهده عکسا
میریم خونه مامان جون
با مامان جون اومدیم پارک
اولین روز فروشندگی هدیه خانوم
اینم دومین روز فروشندگی
سرانجام آرایش با وسایل مامان جون
اومدیم پارک و شما میری و دور میزنی و با موبایل حرف میزنی
اینم کادوی روز دختر
اومدیم سید حمزه برا ادای نذرمون
دیروز عصر با هم رفتین پیاده روی اینم دیروز گرفتم