هدیههدیه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

هــــدیـــــه

بای بای مای بیبی!

1393/5/24 14:02
نویسنده : مامان هدبه
3,156 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خانوم گلم

نازنینم این پروژه از پوشک گرفتنت برمیگرده تقریبا به یه سال پیش اون موقع شما دسشویی از نوع 1 رو کاملا میگفتی ولی چون تو دسشویی نمی نشستی خیلی ها گفتن هنوز زوده بزار یکم بزرگ شه وقتی فهمید اونوقت بگیر منم دیگه بی خیال شدم بعده دو سالگیت کم کم تصمیم گرفتم که از پوشک بگیرمت که عفونت ادراری گرفتی و برات آزمایش نوشتن و مجبور شدم که ازت نمونه بگیرم شمام ترسیدی و نمونه ندادی که هیچ باعث شد وقتی هم که بازت کردم جیش نکنی و نگه داری از بعده عید چندبار خواستم شروع کنم که دیدم 6 - 7 ساعت خودتو نگه میداری و مدام بهم اصرار میکنی که پوشکتو ببندم چندبار هم همینطور با شکست مواجه شدم ولی بعد از عید فطر تصمیم گرفتم دیگه بازت کنم و برای شروع پروژه مامانی فداکاری کرد بغل و خونه اش رو در اختیارمون گذاشت و گفت نهایتش اینه که یه بار کل خونه رو میشوریم با اینکه تازه فرش هاشو شسته بود

اولین روز خیلی خونه نرفتیمو تو حیاط روزمونو سپری کردیمو شمام بعد از 4 - 5 ساعت با وعده وعیدهایی که بهت میدادیم بالاخره جیش کردی و ماهم بردیمت پارک، بعد از اینکه جیش میکردی زبونت وا میشد و هزارتا بد وبیراه بار طفلی پوشکت میکردی که پوشک بده برا نی نی هاست پوشک میسوزونه و این جور حرفا

روز دوم راحترر میرفتی دسشویی میکردی فقط تا لحظه آخر راضی نمیشدی بری دسشویی و اون لحظه آخر میرفتی

روزهای بعد راحتر دستشویی میرفتی و دیگه عناد و لجبازی نمیکردی در عرض 5 روز شما یاد گرفتی که جیش تو دستشوییتشویقولی تو این 5 روز پی پی نکردی و دچار یبوست شدی مجبور شدیم شیاف استفاده کنیم بعد از دو روز دوباره همین منوال و بازم یبوستغمگین وبازم شیافگریه

به این دلیل تصمیم گرفتیم دوباره برگردیم سر پله اول و دوباره پوشک بگیرمت دو روز پوشک گرفتم هر موقع جیش داشتی اومدی گفتی مامان اینو باز کن برم دستشویی و بازم برا پی پی وقت نزاشتی و نکردی و این شد دوباره پوشکتو باز کردم تو آبمیوه هات که عاشق انبه هستی روغن زیتون قاطی میکردم تا یبوستت حل شه اثر نداشت روغن بادام و خوده بادام بهت میدادم که تاثیری نداشت و یبوستت همچنان ادامه دارهگریه

الان 15 روزه که از پوشک گرفته شدی تو این 15 روز یکی دو مورد اشتباه کردی که اونم برام قابل قبوله الان برا اینکه بتونی راحت پی پی کنی و این مرحله رو هم به راحتی پشت سر بزاری نذر صلوات کردم از دوستامون هم میخوام برامون دعا کنن.

و اما تو این مدت اولین شعرت رو که با لغات خاصه خودته  و  شعر دوران کودکی خوده بنده بوده رو حفظ کردی:

منم بتته موساسی        (منم بچه مسلمان)

بتاتی هست دوران         ( کتابم هست قرآن)

اسوسو داده آمان           ( رسولم داده فرمان)

به وقت اوباسی             ( به وقت صبحگاهی )

دونم الهیییی                ( کنم شکر الهی)

راستی از اونجایی که عاشق خونه داری هستی برات یه گاز و چندتا قابلمه جاروبرقی و چرخ خیاطی خریدیم لباسشویی رو هم سفارش دادی و در دست تهیه هستخندونک با این وسایل کلی سرگرم میشی و با عروسکی که بابا برات از ترکیه آورده شدی یه خانوم بچه دار و خانه دار اونم از نوع حرفه ایخنده

عکسا تو ادامه مطالبزبان

اینجا برا اولین بار بدون مای بیبی رفتی پارکبوس

اینجام عید فطر خونه مامان جون اینا

اینم کیک و نونهایی که برا راهه بابا پختمراضی

خانومی داره میدوزهخندونک

عاشق بستنی هایی هستی که این چنین رو به اتمام هستنقه قهه

اینم عروسکی که بابا برات خریده و کلی لباس های خوشگلزیبا

این کیفی که بغلته سوغاته ترکیه هست که خیلی دوست داری

قربون معصومیتتمحبت

پسندها (4)

نظرات (6)

ققنوس
24 مرداد 93 16:55
سلام دوست عزیز.من همون خواننده خاموشم که گفتم از وبلاگ آرتین جان با شما آشنا شدم.انگار ویلاگ اونها دیگه آپ نمیشه‌.در ضمن اینطور که معلومه من اولین نفری هستم که پست جدید رو خوندم.پسر من هم تازه رفته تو ماه ۱۱ .راستی خواهر جون من هنم شریکم تو نذر صلواتت یه نگاه به خصوصی بفرمایین لطفا
مامان هدبه
پاسخ
سلام عزیزم از شانس شما ما هم دیر به دیر آپ میشیم ببخشین راستش اونام یکم سرشون مثل ما شلوغه ایشالله به زودی آپ میشن دستت درد نکنه گلم صلواتام داره تموم میشه به خاطر فرمایشتون اگه یه تسبیح صلوات بگین کلی خوشحالم میکنین فداتونم
مامان فتانه
24 مرداد 93 23:43
عزیزم انشالله موفق باشی...چه عکسای قشنگی کادوتم مبارکت باشه
مامان فاطمه
29 مرداد 93 15:27
سلام به مامانی مهربون و هدیه نازم خوبین؟خدا رو شکر که تونستی از پوشک بگیریش ایشالله مشکل دستشویی کردنش هم به زودی حل بشه عزیــــــــز دلم چقدر با نمک شعر میخونه عکسا هم که مثل همیشه عالییییییییییی بودن مخصوصا دومی و چهارمی
مامان هدبه
پاسخ
سلام گلم از پوشک گرفتیم اما.. تو پست بعدی میگم براتون چی شده؟
مامان امیررضا
5 شهریور 93 16:06
خداوند لبخند زد دختر آفریده شد! لبخند خدا روزت مبارک روز دخترای گل مبارک و البته دخترای دیرور و مامانای امروز
مامان هدبه
پاسخ
مرسی گلم به همچنین
مامان امیررضا
5 شهریور 93 19:05
سلام به به به سلامتی دیگه هدیه جونم خانومیش رو به اتمام رسوند. هدیه های بابایی هم مبارکت باشه عزیز دلم مامانی که نگو کدبانو دخملی هم کدبانو شده...چه کیکو نون هایی وااااااااااااااااااااااااااااااااااای که من عاشق عکسی هستم که یه مدلی این خانوم خانوما به دوربین نگاه میکنه...خدا حفظس کنه
مامان هدبه
پاسخ
سلام گلم والله ما هرچی کدبانویی کنیم پیش شماها کم داریم
عسل
25 شهریور 93 20:22
عزیزم چه ژست هایی هم میگیره