شیطونک شیرین
عزیزم جونم برات بگه که در این چند روز که دایی اومده بود و خونه مامانی بودیم هر شیطنت و خرابکاری که بلد بودی کردی که دست مریضاد
تو این چند روزه هم واژه های مامانی و بابایی رو خیلی قشنگ ادا میکنی
و اما تازگیها به هیچ وجه نمیتونستم داروهاتو بدم که اخیرا کشف کردم عاشق آرایش کردنیمنم از این استفاده کردم الان وقتی میخوام داروهاتو بدم یه دونه هم کرم میارم میگم هدیه داروتو بخور میخوام کرم بزنم برات...شمام با کمال میل داروهاتو نوش جان میکنی
تا پات به خونه مامانی رسید تصمیم گرفتی دکوراسیون آشپزخونه رو تغییر بدی و شروع کردی به جابه جایی دراورها
حیاط رو بیشتر از هرجایی دوست داری به خصوص وقتی میخوایم حیاط رو بشوریم دیگه از خوشحالی نمیدونی چیکار کنی...میخوای آب رو با دستتت بگیری
اینم که صندلی مورد علاقه ته
اینجام کفش اندر کفشه
اینجام شامو آوردیم پارک ولیعصر
شما داری واسه همه بوس میفرستی
اینجام هندزفری دایی صابر رو گیر آوردی و داری تو گوشت تنظیم میکنی
و اما بازم کفش
اینم پیشرفت دخملی تو نماز خوندن که روسری سرش میکنه و قیام هم میکنه
وقتی دیدی سجده اون مدلی برات سخته مهر رو بردی گذاشتی رو میز و شروع کردی به نماز خوندن