اعتصاب غذا
عسلم امروز سه شنبه هست و شما از جمعه غذا نمیخوری فقط شیر میخوری خیلی برات نگرانم
پریروز به زور لوازم آرایشی یه تخم مرغ خوروندم بعدش دیگه هیچی نخوردی و این ترفند لوازم آرایشی هم دیگه جواب نمیده هر چی میدم بخوری به زور میدی به عروسکات که بخورن موز رو دادم دستت که شاید یکم بخوری به زور به عروسکت میدادی
دیگه حالم بدجور گرفته بود بابا هم یه پیشنهاد داد که منم با کله قبول کردم...گفت پیاده بریم ائل گلی یه دوری بزنیم و برگردیم هدیه هم شاید بیرون یه چیزی بخورهمنم برات یه موز برداشتمو با بابا راه افتادیم برگشتنی دیدم انگار گرسنه ای کم کم از موز بهت دادم تا برسیم خونه تقریبا از نصف زیادترشو خورده بودی خوشگلم ما قبلاها که شما تشریف نداشتین با بابا ائل گلی خیلی میرفتیم ولی از وقتی شما فسقلی اومده بودین این اولین پیاده رویمون بود که خیلی خوش گذشت
دیروز هم به همین منوال شما تو اعتصاب بودی و چیزی نمیخوردی مامان جون اینا هم واسه شام اومده بودن مامان جون برات یه سارافون خوشگل خریده بودن که عکساتو میذارم
اینجا داریم میریم ائل گلی
اینم عکسات با سارافون جدیدت
اینجام موزرو به عروسکت میدی