هدیههدیه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

هــــدیـــــه

کشف لانه مورچه ها

عزیزم تو خونه مامانی اینا بودیم که رفتی آشپزخونه بعد صداتو شنیدم که میگی "پیشی" اومدم آشپزخونه ببینم چه خبره دیدم بله مورچه هارو پیدا کردی به مورچه به اون کوچلویی میگی پیشی عکس هدیه حین بازی با مورچه ها در ادامه مطالب ...
12 بهمن 1391

و اما تاتی

خوشگلکم دوم بهمن خونه مامانی بودیم که از بغل مامانی در اومدی و وایستادی بعدم  یکی دو قدم به طرفم برداشتی و بغلم کردی واای که چقدر دوستت دارم عزیزم منم که ذوق زده شده بودم هی تورو میدادم دست مامانی که بیای بغلم از اون روز تا الان یاد گرفتی که قدم برداری و به عبارت خودمون تاتی میکنی ولی باید یکی باشه پیشت وگرنه زمین میخوری ...
9 بهمن 1391

سومین روز تولد

عزیزم سومین روز تولد رو هم خونه بودیم و همکارای بابا اومدن واسه تبریک تولدت بابا یه کیک کوچلو دوباره واست خرید از شانسمون تا دوستای بابا اومدن برقهامون رفت و ساعت 11 و نیم شب اومدن یه کادوی ویژه هم از طرف خاله لادن داشتی ایشون که از طرفداران وبلاگت هستن به خلقیاتت کم و بیش آشنا هستن و برا خوشحال کردنت یه ترشک یا همون تمر هندی به اضافه کادوشون گرفته بودن که دستشون درد نکنه از کیکت نتونستم عکسی بگیرم ولی قبل اومدن مهمونا چندتا عکس ازت گرفتم که تو ادامه مطالب میذارم ...
9 بهمن 1391

روز دوم تولد

فدات شم دوم بهمن هم رفتیم خونه مامانی اول باید میرفتیم واکسن یک سالگیتو بزنن رفتیم بهداشت و کنترل کردن و واکسن زدن اینبار از بازوت زدن فدات شم خوب وزن نگرفتی با اون محور که جلو میرفتی پایین تر افتادی قربونت برم آخه غذا نمیخوری هر چی هم که که میخوری تو بغلم میخوری اونم در حال گردش منم این روزا کمردرد گرفتم فدات شم نمیدونم دیگه چه تکنیکی بکار بگیرم تا غذا بخوری خلاصه بگذریم.. شب مامانی سنگ تموم گذاشته بود و کلی تشریفات کرده بود اینجا کیک که شکلش بهم خورده بود برات ترسناک نبود و کلاه رو هم که نبرده بودم خونه مامانی 30 -40 تا بادکنک بود که اول باهاشون بازی کردی بعد بازم ترسیدی واما عکسات تو دومین روز تولد در ادامه...
9 بهمن 1391

اولین روز تولد

عروسک مامان، یکم بهمن یعنی اولین روز تولد تصمیم گرفتیم بریم خونه مامان جون بابا یه کیک خوشگل برات خریده بود و تو خوشگلم از دیدنش ترسیدی  از کلاه تولد هم میترسیدی و تا میذاشتیم گریه ات میگرفت جالب اینجاست که ارتین شیردل و شجاع هم پیش کیک که میومد قیافه میگرفت و تا کلاه و میذاشت بهت زده این ور اون ور رو نگاه میکرد با دیدن این کاراتون خوشحال تر شدم که جشن نگرفتیم چون از اول تا اخر بغلم بودی و تا کیک رو میدیدی گریه میکردی و اما عکسات تو ادامه مطالب.. این عکس کیکته اینجام کلاه سرت رفته و خبر نداری ازش برف شادی رو دیدی اول چیزی نگفتی ولی بعد گریه و ... از اینجا گریه ها شروع شد هم میترسی هم م...
7 بهمن 1391

هدیه یک ساله شد

عزیز دلم...فرشته زیبای من...عمر من ...همه هستی ام ....بی نهایت دوستت دارم یکم بهمن سال 90 برا کنترل رفتم پیش دکتر...موقعیتت تغییر کرده بود ودکتر از اینکه بیشتر از این تو دلم باشی اظهار نگرانی کرد و نوشت تا برم بیمارستان بستری بشم...ساعت 4:10 بعد از ظهر بود که دکتر صورت زیبایت را نشانم داد وای که چه لحظه ای بود با آن حال وخیم شوقی وجودم را گرفت فدایت شوم که دستت رو سرت بود و انگار خواب بودی گریه هم نکردی و اما امروز.. درست یک سال گذشت با حضور تو روزها چه زیبا سپری میشوند غم و غصه را راحت به جان میگیرم ولی با وجود تو نمیتوانند من را از پا در بیاورند فرشته من با حس و علاقه عجیبی دوستت دارم بهت وابسته و دلبسته شدم......
1 بهمن 1391

خوردنی های جدید هدیه

فدات شم خوب که غذا نمیخوری مثل جاروبرقی هرچی آشغال گیر میاری بدون چون و چرا زودی میذاری دهنت تا ناهار و شام میاد دنبال پیاز، ترشی و یا فلفل سبز و زیتون سبز میگردی تا بخوری اخه قربونت برم اینام شدن غذا؟؟؟؟!!!! عاشق دوغ هستی وای که اگه سر سفره دوغ بیاد اونوقت خدا میدونه که چه بلایی سرمون بیاری تا به دوغ برسی اینم عکسات حین خوردن فلفل و اما از تنقلات..!! عاشق تمر هندی هستی وای وقتی میخوری قیافه ات دیدنیه و گندمک رو خیلی دوست داری اینم عکست حین خوردن گندمک ...
28 دی 1391

بازیهای جدید هدیه

عروسکم کم کم کشفیاتم زیاد میشن فدات شم دیگه راحت تر سرت کلاه میره ببخش که میخندم ولی اینطوری یکم وقت میتونم برا خودم جدا کنم و اما کشفیات جدیدم تل رو خیلی دوست داری و هی به سرت میزنی و تا به سرت میزنی یه 4-5 ثانیه ای نا نای میکنی بعد درمیاری و دوباره میزنی یه ده دقیقه ای با این تل بازی میکنی و اما تسبیح..!!  تسبیح رو مثل آدم بزرگا دست میگیری انگار داری ذکر میگی بعد باهاش بازی میکنی هی میندازی دور گردنت و درمیاری مثل گردنبند و چند شبی هست که با تسبیح میخوابی ...
28 دی 1391

هدیه و کشوها

خوشگلم تازگیها باز کردن کشوها یکی از کارای اصلیت شده به خصوص به کشوهای میزتلویزیون بیشتر گیر میدی اینم عکسات تو بهم ریختن کشوی میز تلویزیون ...
28 دی 1391