هدیه عزیزم فرشته کوچلوی من دیگه داریم لحظه های پایانی سال 91 رو سپری میکنیم چندتا برات پست داشتم که وقت نشد بذارم انشالله از سال جدید بیشتر واسه وبلاگت وقت میذارم. عزیزم امسال برا من و بابا با سالهای دیگه کلی فرق داشت...با لبخندت خندیدیم...با گریه هات نالیدیم...با دمر شدنت کیف کردیم با آشکار شدن اولین مرواریدت جشن گرفتیم وقتتی ایستادی دنیا مال ما بود و وقتی مامان و بابا گفتی خوشبخت ترین مامان و بابای روی زمین شدیم و اینک که آخر سال هست با راه رفتنت قند تو دلمون آب میشه وقتی راه میری انگار داریم تو یه دنیای دیگه سیر میکنیم دوست داریم تو راه بروی و ما هم قهقهه زنان تعداد قدمهایت را بشماریم. نفسم درسته بعضی وقتها خسته میشیم ولی باز هم د...