مسافرت به قم...شمال
عزیزدلم 21 شهریور بود که بابا زنگ زد و گفت دوست داری بریم سفر؟گفتم آره....مرخصی گرفت و اومد و ضرب العجل وسایلامونو جمع کردیمو با دایی صابر و دایی عطا راهی شدیم.....شب حدودای 12 بود راه افتادیم....فرداش ساعت 10 قم بودیم تو یه پارکی یکم استراحت کردیمو رفتیم حرم....تو رواق امام خمینی نشستیم و تو با بابا رفتین زیارت کردین و اومدین بعدم من رفتم زیارت کردمو اومدم...بغلت کردم و خوابیدی....یکی دو ساعت نشستیم بعد دراومدیم....هوای قم خیلی بد بود هم گرم بود هم باد شدیدی میوزید....راه افتادیم به طرف تهران...بهشت زهرا رفتیم سر قبر مامان بزرگ...فاتحه ای دادیمو رفتیم تو یکی از پارکهای تهران نگه داشتیم شام درست کردم خوردیمو خوابیدیم صبح زود پا شدیم و راهی جاده سرسبز چالوس شدیم...تو جاده چالوس نون های خوشمزه ای بود خریدیم و صبحونه خوردیم.....تو عزیزم خیلی خوش میگذروندی....اصلا اذیت نمیکردی...رامسر ناهار خوردیم و شبو تو لاهیجان موندیم...فرداش راهی شهرمون شدیم شب ساعت 9 رسیدیم تبریز...عزیزم تو بندر انزلی واسه صبحونه نگه داشته بودیم که دیدیم داری بابا میگی در ضمن کنار دریا ازت عکس گرفته بودیم و چندتا عکس دیگه که با گوشیم گرفته بودم نمیدونم چی شد که حذف شدن....از بین عکسای دوربین هم فقط اینارو تونستم بذارم:
اینجا گردنه حیران هست واسه آش دوغ نگه داشتیم:
اینجام یه جای رفاهی هست نرسیده به اردبیل....واسه نماز نگه داشتیم ....پشت فرمون هستی: