هدیههدیه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

هــــدیـــــه

امان از درد بی درمان

1392/9/14 11:24
نویسنده : مامان هدبه
1,611 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عروسکم

فدات شم این سه هفته برا من و بابا و برا شما نازگلم خیلی سخت گذشت چرا؟الان میگم:

سه هفته پیش که سرماخوردی بودی به خاطر چرک شدید سینه مجبور به استفاده از آنتی بیوتیک شدیم حین استفاده از آنتی بیوتیک اسهال داشتی بعد از یه هفته که داروت تموم شد هنوز کاملا خوب نشده بودی که دچار یبوست شدیناراحت

ای وای خیلی سخت بود خدا هیچ بچه ای رو دچار این درد نکنه شب عاشورا بود که دیدیم شما نمیتونین دستشویی کنین رفتیم داروخانه شیاف بیزاگودیل داد که به کمک اون راحت شدی یکی دو روز گذشت بعد بازم اون دردها اومدن سراغت شبو خونه مامان جون اینا بودیم دیدیم که شما نمیتونین بشینین فقط از این ور اتاق تند تند اون ور میرفتی و جیغ میکشیدی و میگفتی جیش جیش (شما به هر نوع دستشویی جیش میگینیشخند)خلاصه شیاف هم همراهم نداشتم بعد شام زودی برگشتیم خونه تا بازم شیاف بذارم شمام متنفر از شیاف ،تا اونو تو دستم میدیدی جیغ و دادت بلند میشد بازم به کمک شیاف بیرون رفتی و فرداش بازم همون جیغ و دادا و از این ور به اون ور رفتنو و جیش جیش کردن بام شروع شد شب ساعت 11 بود که رفتیم دکتر و دکتر هم گفت باید میوه آش سوپ بهت بدیم با روغن زیتون فراوان. در ضمن گفت اون شیاف هم مناسب نیست هر روز استفاده شه و اگه بازم مشکلی پیش اومد از شیاف گیلیسیرین استفاده کنیمنگرانبرات ملین سنا گل نوشته بود که یه روز بهتر شدی و از رو دوم بازم همون مشکلا دوباره پیش اومد قربونت برم حال و احوالت غیر قابله وصف تو از درد زجر میکشیدی ما هم از زجر تو زجر میکشیدیم با سرنگ بهت روغن زیتون میدادم ملین و شیاف بازم چندان تاثیری نداشتن و این درد کشیدنا باعث شد تا دوباره دکتر بریم اینم روغن بادام و یه نوع پودر داد بازم تاثیری نداشتن شبا موقع بیرون رفتنت هر سه مون زجر میکشیدیم طفلی مامانی تورو میبرد حموم باهات آب بازی میکرد که شاید سرگرم شی و اذیت نکنی ولی فایده ای نداشت گریه

یکی از دکترا گفته بودن اگه خوب نشی باید تیروئیدت رو تست کنن ببینن کم کار نشده به این دلیل شنبه صبح بازم رفتیم دکتر تا بدیم آزمایش بنویسه که نبود رفتیم یه دکتر دیگه گفت ساعت 5 بعدازظهر 10 سی سی روغن بادام یه جا بهت بدم آزمایش هم نوشت قربونت شم تو آزمایشگاه چقدر اذیت شدی تا خانوم پرستار رگتو پیدا کنه و خونتو بگیره نصفه جون شدی خیلی گریه کردیناراحت

عصر روغن بادامو بهت دادم تا دو ساعت بعدش شکمت کار کرد چقدر خوشحال بودیم بدون شیاف و بدون اینکه درد بکشی بیرون رفتی خیلی خوشحال بودم بابا که کلی نگرانت بود بهش زنگ زدمو خبر دادمو اونم خیلی خوشحال شده بود حالا بیصبرانه منتظر فرداش بودیم ببینیم چی میشه که فرداش هم بدون دغدغه بیرون رفتی وخدا رو شکر انگار یبوست لعنتی حل شد. ولی تو این سه هفته خیلی زجر کشیدیم و از اینکه دارو هم تاثیر نمیکرد ناراحت و درمونده بودیم.

خدا هیچ بچه ای رو اینطوری مریض نکنه و هیچ مامان و بابایی رو درمونده نکنه.لبخند

حالا خداروشکر بهتری و ما هم از این بابت خوشحالیم....از همه دوستامون که نگرانمون بودنو کامنت برامون گذاشته بودن تشکر میکنمماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (23)

ترنم
13 آذر 92 22:39
الهی قربون هدیه نازنینم که انقدر اذیت شده ،اما خدا را شکر که روغن بادام کارساز شده امیدوارم دختر نازم هیچ وقت ناراحتی نکشه
مامان هدبه
پاسخ
خدا نکنه عزیزم زنده باشی ممنونم
شقایق مامان آرشا
14 آذر 92 10:14
آخیییییییییی مامانیی برا اصلا برا بچه ات شیاف استفاده نکن روده خیلی زود به دارو عادت می کنه بهتره با گیاهی درمان شه
مامان هدبه
پاسخ
ممنونم از راهنماییت ولی عزیزم مجبور میشدم استفاده کنم هدیه هم که بد جور میترسید خودشم نسبت بهم بدبین شده هر وقت بهش دست مینم فک میکنه میخوام براش شیاف بزارم
مامان مریم
14 آذر 92 11:46
ای جااانم نمیدونی چقدر اشک تو چشام جمع شد ...خدا سلامتی رو از فرشته هامون نگیره خیلی سخته ..حالا هر نوعش ...بمیرم الهی براش موقع آزمایش ...دلم خواست بیام بغلش کنم خدارو شکر که حال هدیه ام خوبه
مامان هدبه
پاسخ
عزیزم ممنونم از همدردیت...خداروشاکرم که دوستان مهربونی همچون شما دارم
مامان فتانه
14 آذر 92 17:05
الهی انشالله دیگه هیچ وقت مریض نشه اره میدونم مامانی خیلی سخته اخه ایلینم چند بار اینجوری شد
مامان هدبه
پاسخ
فدات شم چی کشیدین؟درکتون میکنم....ایشالا
مامان امیررضا
14 آذر 92 18:09
واااااای چه اذیتی شدین دخملی و مامان و باباش..... خدا رو شکر که رفع شد..... امیررضا هم تقریبا هفته قبل همین مشکل از نوع ادرارش رو داشت.....در واقع جای ختنه اش زخم شده بود....هر بار که می خواست ادرار کنه می گفت بوئه بوئه....تا با پماد یواش یواش خوب شد.......واقعا دوران سختیه...... ایشالله همیشه سالم باشن.....
مامان هدبه
پاسخ
قربونش بشم خداروشکر بهتر شده خدا هیچ بچه ای رو مریض نکنه
حمیده
14 آذر 92 22:59
آخی نااااازی هدیه جونی.... مریضی خیلی خیلی بده اون هم واسه بچه ها.... خدا رو شکر که بهتر شدی هدیه خانوم.... انشاالله هیج وقت هیچ وقت هیچ بچه ای اینطور مریض نشه...
مامان هدبه
پاسخ
ایشالا عزیزم...ممنونم
مامان فاطمه
15 آذر 92 16:49
الهی بگردم چقدر اذیت شدی خاله.ایشالله دیگه هیچ وقت مریض نشی گل خاله من یه خوهرزاده دارم که وقتی هم سن هدیه جون بود اونم همینطوری شده بود.اونم مثل هدیه جون از شیاف می ترسید و از گریه غش می کرد.مامانی وقتی این پستتو خوندم یاد اون روزای افتادم واسه دخمل گلم
مامان هدبه
پاسخ
خدا حفظش کنه فداش بشم چی کشیده اون نی نی و مامانش الان کاملا درکشون میکنم
مامان آنیسا
15 آذر 92 21:12
عزیزم!ایشالا دیگه هیچ وقت مریض نشه عروسک خوشگلمون
مامان هدبه
پاسخ
ممنونم خاله مهربون
مامانی زهرا
16 آذر 92 2:05
سلام عزیزم . خدا بد نده درکت میکنم دوست خوبم ، آخه ما هم چند هفته ست با مریضی زهرا و دارو و دکتر درگیریم امیدوارم هیچ بچه ای از جمله هدیه خوشگله ، هیچ وقت مریض نباشه بوس برای هدیه ی ناز و خوشگلم
مامان هدبه
پاسخ
سلام عزیزم...ممنونم بله خدا هیچ بچه ای رو مریض نکنه فداش بشم ایشالا زهرا جونم زودی بهتر میشه
مادر منتظر
16 آذر 92 13:41
سلام دوست خوب و مهربونم لطفا اگه تونستی هر چه زودتر به وبلاگم بیا.
مامان هدبه
پاسخ
الانه اومدم
معصومه
16 آذر 92 16:40
قربون هدیه نازم بشم من الهی
مامان هدبه
پاسخ
خدا نکنه خاله زنده باشی
مامان حدیثه سادات
16 آذر 92 23:58
وااای خاله جون نبینم مریض باشی. میدونم چقدر سخته دختر منم همیشه این درد و داره.. هر دکتری بردمش اثر نداشته فردا نوبت یه دکتر دیگه دارم دعا کنین این یکی خوب باشه. خیلی تعریفشو شنیدم.
مامان هدبه
پاسخ
ای وای عزیزم خدا کمکت...انشالله که دواهای این دکتر موثر واقع شن اگه خدایی نکرده بازم خوب نشه هر کمکی از دستم بیاد دریغ نمیکنم
♥ مینا مامان ثمین سادات ♥
18 آذر 92 16:52
ممنونم عزیزم قربونت برم من آره هدیه جون وثمینم خیلی تو کارا ورفتاراشون بهم شبیهن وخوشحالم گلم ممنونم
مامان هدبه
پاسخ
خدا نکنه عزیزم این چه حرفیه زنده باشی شاید شباهتشون به دلیل اینه که تو یه روز متولد شدن نمیدونم ولی ثمین جون برام خییییییییلی عزیزه
مامان حسام كوچولو
19 آذر 92 17:11
خدا رو شكر كه خوب شد نبينم مريضي ش رو. منم بعضي وقتا به حسام روغن بادوممي دم خيلي خوبه حتما عكساي اين گل دختر رو برامون بزار دلتنگشيم
مامان هدبه
پاسخ
ممنونم عزیزم...چشم حتما میذارم
معصومه
19 آذر 92 19:00
خووووووووووشحالم خوبه خوب شدی خانوم طلای من
مامان هدبه
پاسخ
قربونت بشم عزیزمم
مامان حدیثه سادات
21 آذر 92 20:00
من بچمو بردم دکتر خیـــــــــــــــــــــــــــــــــلی بهم دارو داد و کلی منو دعوا کرد که چرا زودتر از اینا نبردمش دکتر... خلاصه این روزا بچم خیلی اذیت میشه نمیتونه پی پی کنه و کلی گریه میکنه. شما چیکار کردی دخترت خوب شد؟؟؟
مامان هدبه
پاسخ
الان میام وبلاگت
مامان آیهان
22 آذر 92 14:40
عزیزم خدارو شکر که الان سالم و سرحال انشالله هیچ وقت مریض نشی گلم
مامان هدبه
پاسخ
قربونتم مرسی گلم
مامان امیررضا
22 آذر 92 16:10
سلام عزیزدلم خداروشکر میکنم که حالت خوبه عزیزم می بوسمت
مامان هدبه
پاسخ
سلام گلم شما هم نیستین کجایین؟
مامان حسام كوچولو
26 آذر 92 0:20
امشب این خانه عجب حال و هوایی دارد. گپ زدن با در و دیوار صفایی دارد. همه رفتند از این خانه بجز غم ، باز این یار قدیمی چه وفایی دارد. پسرم داغدار مرگ دوستش شده دوستاي گلش ياري ش كنيد
مامان هدبه
پاسخ
الهی فدای دل غم دیده ات...میام حتما
ترنم
27 آذر 92 22:19
مامانی مهربون کجایید ؟دلم کلی براتون تنگ شده
مامان هدبه
پاسخ
سلام عزیزم یکم سرم شلوغه تا یکی دو روز پست جدید میذارم
♥ مینا مامان ثمین سادات ♥
28 آذر 92 12:25
یلدا، مجالى است براى تکرار هر آنچه روزگارى سرمشق خوبى هایمان بوده اند و امروز بر روى طاقچه عادت هایمان غبار مى گیرند. پیشاپیش شب یلدا مبارک http://www.niniweblog.com/upl/min/13874432738.jpg
مامان هدبه
پاسخ
ممنونم عزیزم یلدای شمام مبارک
مامان فتانه
28 آذر 92 18:28
یلداست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد امشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیست شب یلدا مبارک!
مامان هدبه
پاسخ
یلدای شمام مبارک
مامانی آرتین
10 دی 92 13:32
عزیزم بلا به دور امیدوام دیگه هرگز مریض نشی قربونت برم
مامان هدبه
پاسخ
مرسی زن عموی نازنینم