هدیههدیه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

هــــدیـــــه

سفر یهویی به مشهد

1392/1/27 18:48
نویسنده : مامان هدبه
377 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم مشهدی خانومم

یکشنبه 18 فروردین بابا بهم زنگید و با یه لحن و صدای گرفته بهم گفت خانومی نمیدونم چطور شد ولی یهویی شدسوالمن پشت تلفن دلم هورری ریخت فکر کردم یه اتفاق بد افتاده...گفتم چی شده؟سوالتعجبگفت یکی از همکارامون داشت میرفت مشهد به مام مپیشنهاد داد منم قبول کردم یه تاکسی تلفنی میفرستم دم در همه مدارکمونو جور کن بده بهش بیاره تا ثبت نام کنیم

هنگ کرده بودم خیلی خوشحال بودم ما سال 89 با بابا رفته بودیم پارسال هم همه چی برا رفتن جور بود مرخصی نداده بودن و من مجبور شدم با بابایی و مامانی برم و بابا تنها با دایی عطا مونده بود.

این مشهد اولین مشهد سه نفری ما بود...روز 3 شنبه پرواز داشتیم...وسایلامونو جور کردیمو و بسم الله راه افتادیم.94919_shopping.gif

شما تا وارد هواپیما شدی خوابیدی و نیم ساعت مونده به فرود بیدار شدی...تو پاکتهای پذیرایی که بهمون داده بودن یه آبمیوه بود اونو برات باز کردیم تا ببینیم میتونی با نی بخوریش؟اول نی رو گاز گرفتی تو دهونت این ور اون ور کردی ولی نشد که نشد ما هم هر طور آموزشی که به نظرمون میرسید انجام دادیم ولی نه که نه

یه لحظه بابا لباشو مثل ماهی کرد شمام تا خواستی تقلید کنی آبمیوه رو مکیدی...تعجب کرده بودی که اون چی بود رفت تو دهونت ما از این تعجبت خندمون گرفت ولی شمام از خنده ما ترسیدی و گریه ات گرفت خلاصه با هزار مصیبت دلداریت دادیمو آبمیوه رو دادیم دستت دیگه یاد گرفته بودی خیلی خوب با نی آبمیوه میخوردی.تشویق

رفتیم هتل و ناهار خوردیمو یه استراحت یه ساعته کردیمو رفتیم حرم....السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

مثل همیشه با شکوه و زیبا بود ولی خلوت تر از همیشه....خیلی خوشحال بودم رفتیم زیارت کردیمو اومدیم واسه نماز مغرب و عشا حاضر شدیم...تا بلند شدم تکبیر بگم شما گریه کردی و نذاشتی خلاصه حسرت نماز جماعت تو این سفر به دلم موند بغل بابا هم نمیرفتی که نماز بخونم خلاصه نمازمو خوندیمو برگشتیم.ناراحت

بعد از شام رفتیم میدان 17 شهریور یکم نشستیم...شما که برا اولین بار قدمهاتو تو خیابونای مشهد زمین گذاشته بودی دوست نداشتی بغلت کنیم و بدو بدو این ور اون ور میرفتی

متاسفانه دوربین با خودمون نبرده بودیمو از روز اولت عکسی ندارم که بذارم.خجالت..انشالله پستهای بعدی جبران میکنم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

متین من
27 فروردین 92 15:00
پس زیارت قبول خانوم خوش گذشت


مرسی خاله...بله خدا برا شمام قسمت کنه
حمیده
27 فروردین 92 15:33
وای تصور کردم اون لحظه آبمیوه خوردن هدیه خانمو...

وای که چه شیرینن بچه ها...


مامان ثمین
27 فروردین 92 17:15
عزیزم زیارت قبول
چقدربامزه بوده روش موش شدن وآبمیوه خوردن کلی خندیدم
حتما ازاین روش واسه ثمینم استفاده میکنم


مرسی گلم
مامان حسام كوچولو
28 فروردین 92 15:20
خوش به سعادتتون قبول باشه.


ممنونم خدا قسمت شمام بکنه
مامان سمی
31 فروردین 92 15:30
عزیزم زیارتتون قیول خوش به سعادتتون که به یکباره آقا طلبیدتون.اینم بوس زیارت
شهدی هدیه خوشگله زیارت قبول نازنین دختر
همه عکسات خیلی خوشگل بودن عزیزم.قربون این دختر ناز و دوست داشتنی
امان از دست این کوچولوها که اینقدر مامانی هستن


مرسی گلم...ممنونم از این همه لطفت
مامان محدثه
2 اردیبهشت 92 2:12
زیارتتون قبولوای که چقدر این سفرای یهویی حال میده
برای هدیه خانم جیگر


مرسی گلم