تولد آرتین خان
هدیه عزیزم
16 فروردین تولد آرتین جون بود یک سال چه زود گذشت انگار همین دیروز بود که آرتین به دنیا اومده بود و رفته بودیم بیمارستان دیدنش...یه پسر سفید و خوشگل و کوچلو و یکمی هم جنگجو
چون صورتشو چنگ زده بود و خودشو زخمی کرده بود و به این دلیل زودی دستکش دستش کردیم
ماشالله چقدر بزرگ شده اونروز برا تکون خوردن نایی نداشت ولی امروز خیلی از وسایلای سنگینو هم قادر به حمله...خیلی قشنگ راه میره و خیلی هم مهربونو خوش اخلاقه...خدا همیشه نگهدار و مواظبش باشه
من و بابا خیلی دوستش داریم ولی شما اجازه نمیدی بنده بهش نزدیک بشمو حسرت دل سیر بوسیدنو بغل کردنش به دلم مونده
زن عمو از خیلی وقتا پیش واسه گرفتن یه تولد زنبوری برنامه ریخته بودن که شما با شاهکاریهات تو روز تولدت باعث شدی ایشون از خیر تولد بگذرن و به یه جشن خودمونی تن بدن
جمعه 16 فروردین خونه مامان جون جمع شدیم تا تولد آرتین رو جشن بگیریم بعد شام من و زن عمو رفتیم اتاق تا شما فسقلی ها سوخت گیری کنین و حاضر شین که آرتین خوابش برد
شما آماده سر کیک حاضر بودیو خبری از آرتین نبود خلاصه زن عمو با هزار مصیبت بیدارش کردو حاضرش کردالبته خواب آلود بودن آرتین باعث شد انعطاف پذیریش بالا بره و آروم تر باشه و اجازه بده ازش عکس بگیریم
اینم کیک تولد
اینم آرتین خان خوش تیپ
اینم شما دو فرشته
اینم پرنسس من هدیه خانوم
این بادکنک از اول تا آخر دهونت بود
به قداست چشمهای تو ایمان دارم چه کسی چشمهای تو را رنگ کرده است
چه وقت دیگر گیتی تواند چون تویی خلق کند؟فرشته ای فقط در قالب یک انسان
فقط ساده می توانم بگویم تولدت مبارک چشم خوشگل زن عمو
انشالله همیشه شاد و خندون باشی