هدیههدیه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

هــــدیـــــه

واکسن 2 ماهگی

1391/7/20 0:40
نویسنده : مامان هدبه
272 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم وقت اولین واکسنت درست اول نوروز بود و چون مراکز بهداشتی تعطیل بود موند برا بعد از تعطیلات.

12 فروردین بود که یکی از همکارای بابا مارو به خونه پدرش تو نقده دعوت کرد صبح زود راه افتادیم وقتی حاضر میشدیم دیدم نوک بینیت قرمز شده و چشات یکم پف کرده....حاضر شدیم وراه افتادیم تو راحت تو کریر از اینجا تا ارومیه خوابیدی بیدار که شدی دیدم سرفه میکنی و سینه ات خرخر میکنه.الهی فدات بشم سرما خورده بودی.......این اولین سرماخوردگیت بود تا رسیدیم نقده با بابا خواستیم ببریم دکتر که صاحب خونه گفت همسایه ما دکتر کودکان هست بهش میگم بیاد خونه ویزیت کنه.....دکتر اومد معاینه کرد و دارو داد.....قبل از شام بود که بهت شیر دادم و بعدم دیفن هیدرامین بهت داده بود از اون بهت دادم که الهی دورت بگردم استفراغ شدیدی کردی خیلی ترسیده بودم خانم خونه اومد تورو ازم گرفت وقتی دید حالم خرابه....منم داشتم گریه میکردم خیلی ناراحت بودم هزار بار گفتم کاش نمیومدم مهمونی و خونه بودم و ازت پرستاری میکرد...همه بهم میخندیدن که بچم......خلاصه شب شدو خوابیدیم.....فرداش 13 به در بود همه تصمیم گرفتن برن دره قاسملو....به خدا دلم نمیومد جایی برم همش حواسم بهت بود میترسیدم بریم بیرون حالت بدتر شه ولی چاره ای جز رفتن نداشتم........رفتیم و تو عسلم دختر خیلی خوبی بودی اصلااذیت نکردی و خوابیدی.

14 فروردین قرار بود ببریم واکسن بزنیم زنگ زدم بهداشت گفت باید 3 روز بگذره که باز هم نشد و موند 15 فروردین.

15 فروردین رفتیم بهداشت.....بعد از کنترل نوبت واکسن رسید.....الهی دردوبلات به جونم.....واکسنو زدن یه جیغی کشیدی که دلم لرزید....آوردیمت خونه باز گریه میکردی.....مامانی تورو از بغلش زمین نمیذاشت و نمیذاشت پات حرکت کنه ک مبادا دردت میاد.....عصر بود که یکم تب کردی که با شیاف تب رو پایین آوردیم.........اواخر شب بود که کم کم حالت بهتر میشد......من و مامانی شبو بالا سرت کشیک میدادیم که خدایی نکرده تب میکنی ولی خدارو شکر به خیر گذشت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)