هدیههدیه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

هــــدیـــــه

خلاصه ای از 9 ماه بارداری

1391/7/11 17:07
نویسنده : مامان هدبه
447 بازدید
اشتراک گذاری

اوایل تیرماه بود که فهمیدم که خدا یه فرشته رو تو دلم جاداده .... حس عجیبی داشتم.....باورم نمی شد ولی راسته راست بود....ویارم شدید بود و تا 9 ماه طول کشید.......

اوایل تیرماه بود که فهمیدم که خدا یه فرشته رو تو دلم جاداده .... حس عجیبی داشتم.....باورم نمی شد ولی راسته راست بود....ویارم شدید بود و تا 9 ماه طول کشید.

هفته 16 بارداریم برا تعیین جنسیت رفتیم سونوگرافی.....دکتر گفت دختره.....من و بابات خیلی خوشحال بودیم.....بابا برامون یه دسته گل خوشگل خریده بود.هفته ها از پی هم سپری میشدن... با اینکه دوران سختی بود ولی شیرین هم بود وقتی بهت فکر میکردم.

دکتر تا 28 دی وقت داده بود ولی تو دختر خوشگلم انگار خوش میگذروندی و قصد بیرون اومدن نداشتی....این روزای آخر خیلی سخت بود.

30 دی روز جمعه بود که بعد صبحونه حالم خراب شد ...فشارم افتاده بود...وقتی یکم حالم بهتر شد خواستم حرکاتت رو چک کنم دیدم وروجکم تکون نمیخوره کم مونده بود دیوونه شم که بعد نیم ساعت یه تکونی به خودت دادی و خیالم راحت شد.

فرداش رفتیم دکتر....دکتر گفت مینویسم بستری شی چون امکان داره بچه خفه شه.....از مطب مستقیم رفتیم بیمارستان...بالاخره ساعت 16:20 به دنیا اومدی.

 

خوش اومدی عزیزم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان ثمین
21 بهمن 91 2:11
سلام عزیزم
تمام مطالب وبلاگتون خوندم خاطرات هدیه جون قشنگ ومثل خودش دوست داشتنیه انشاله وقتی بزرگ شدواین وبلاگ ودید کلی ذوق میکنه که چقدرمامانم هنرمنده


مرسی گلم از اینکه برلمون وقت گذاشتین
مروه دوستدار شما
12 مرداد 92 16:49
سلام ببخشید مزاحم وقت شما میشم
میخواستم بهتون یه پیش نهاد بدم اگه میخواین و البته اگه میتونین برای این که هدیه جون رای بیشتری بیاره برای تمام سایت ها پیام بفرستین بگین اگه به هدیه جون رای بدن در آخر مسابقه اگه هدیه رای بیاره بین کسایی که بهش رای بدن قرعه کشی میکنین و به هر چند نفر که دوست دارین جایزه میدین باتشکر. خدانگهدار و یک ماچ بزرگ واسه هدیه جون


عزیزم ممنونم از راهنماییت ... دیگه وقت مسابقه تمومه و هدیه نفر 119 شد