گل بیست و یک ماهه ام
سلام عزیزم
خیلی وقته که میخوام بیامو وبلاگتو به روز کنم ولی باور کن وقت کم میارم بیست و یک ماه گذشت و تو داری روز به روز خانوم تر میشی واقعا هرچی خدارو شکر بگم بازم در مقابل نعمتی چون تو کم گفتم خدایا خیلی دوست دارم و شاکرم که من و همسری رو لایق چنین فرشته زیبایی دونستی
عزیزم ماشالله روز به روز شلوغ تر میشی و دایره لغاتت هم در حال گسترشه
راستی من نمیدونستم که شما دخمل شیرین زبونم اینقده تو خلاصه کردن فرهنگ لغات تبحر داری چطور؟ الان میگم
خیلی از کلمات رو در قالب یه کلمه میگی و خلاص...الان توضیح میدم
بالا :
1: وقتی میگم بالام سان؟ میگی بالا(بچه)
2: وقتی میگم هدیه بلا شدی ها....شما بازم میگی بالا(بلا)
3: بین ویتامین هایی که بهت میدم شربت سانستول هم هست که چند روز پیش عکس شربت سانستول رو تو مجله دیدی و مجله رو نشونم داد و گفتی: مامان...هدی .... بالا . اولش متوجه نشدم چی میگی طی مطالعات فراوان کشفیدم که شما به دوا میگی بالا و اون روزم منظورت این بود که مامان این داروی هدیه هست . حالا کجای این دو کلمه به هم شبیه هست الله اعلم
مای نی نو
1 : بادکنک 2 : پروانه 3 : کامیون 4: مای بیبی
اَس
1: صندلی 2: سلام سرتو هم به نشانه سلام پایین میاری 3: ساعت
بججی
1: به جاروبرقی میگی بججی
2: تو لغت نامه شما بستنی هم بججی هست
اس s :هم که برا خودش یه لغت نامه سوا داره که تو پست های قبلی برات گفتم و روز به روز در حال پیشرفته و نوشابه سی دی شیطون هم بهش اضافه شدن
اما لغات جدید به زبان شیرین شما:
نونونول : کنترل
نونو؟ : نولدی(چی شد؟)
منیر : (پنیر)
می نو : میمون
باگ : گاو
آنار : انار
هوگی : خودکار
دادا : قاقا (خوراکی)
دار دار : قار قار
دایلا : دایره
بض : بیضی
آباردیبارس : شب بخیر
باید بگم که شما عاشق شیرینی های کاکائویی هستین جند روز پیش بابا بهم زنگید و گفت بچه ی یکی از همکاراش دچار سنگ کلیه شده و دکتر دلیل اصلی به وجود اومدن سنگ رو هم استفاده از شیرینی های کاکائویی دونسته من و بابا از این موضوع خیلی نگران شدیمو تصمیم گرفتیم تا جایی که میتونیم بهت ندیم تو خونه مامانی اینام که شما روزی 2 تا از اون شیرینی ها میخوردی بهت گفتیم هدیه شیرینی ها تموم شده باید به دایی عطا بگیم تا برات بیاره شما یه موبایل اسباب بازی داری فوری اونو برداشتی و گفتی : ابو ....عطا دایی دادا ( الو دایی عطا قاقا) ما همه از این کار شما اینطور شدیم:
و اما ادامه مطلب با کلی عکس یادتون نره
تا حالا ایستاده خوابتون برده یا دیدین کسی رو که ایستاده بخوابه اگه ندیدن بفرمایین هدیه خانوم یه نمونه
اینجام با مامانی بازی میکنی مامانی دکتر شده و شمام با خوشحالی آمپول میزنین
اینم اسباب بازی جدیدی که باهش کلی سرگرم شدی ولی روز بعد محلش نذاشتی
اینم فرشته من در روز عرفه
خوشگلم هر آشغالی که باشه میبره میندازه تو ظرفشویی چند روز پیش یه دستمال کاغذی رو این چنین پاره پوره کردی وقتی گفتم هدیه اینا ببر بنداز آشغال یه تصویر این چنینی ساختی
این عکسم متعلق به عیده قربانه : شما هم از پیشی میترسی هم میخوای باهاش بازی کنی
بلال خوری هدیه خانوم... چقدم ازش خوشت اومده بود و هی میگفتی : مته : مکه (بلال)
این شال و کلاه رو هم مامانی برات خریده
اینجام با مامانی داری خونشونو تمیز میکنی
اینجام باز گوشی های دایی صابرو کش رفتی
بازم ژست..
اینم لباسایی که از انزلی برات خریدیم
عاشق این عکستم
اینجام عید غدیر خونه مامان جون و خودکارایی که شما باهاش بازی میکنی
دیروز عروسی دعوت بودیم با دودلی رفتم چون میترسیدم شما اذیت کنی ولی دختر ناز و خانومی بودی خیلی دوست دارم خوشگلم اینم عکسات موقع رفتن به عروسی
بازم ژست...