نازگل بیست ماهه ام
سلام دختر نازم اول از همه یه عذر به خاطر دیر آپ کردنم از شما و همه دوستام میخواهم دلیلشم اینه که شما نمیذاری با لب تاپ کارکنم شبام که دیر میخوابی و بعد اونم که دیگه خسته میشمو حوصله نت اومدن ندارم خلاصه شرمندم
اما از شما بگم:
به سلامتی 20 ماه رو پشت سر گذاشتی و رفتی تو ماه بیست و یک، خوشگلم ایشالا که همیشه سالم و سرحال باشی
امروز اول مهرماه هست اولین روزی که مدرسه میرفتم یادم میاد که چقدر خوشحال بودمو برا رفتن به مدرسه ثانیه شماری میکردم الانم برا مدرسه رفتن شما ثانیه شماری میکنم و از خدا میخوام که برام لذت مدرسه رفتنتو بچشونه
هدیه نازم این روزا شما بلایی شدی که نگو، من وقتی مثل شما بودم بابام میگه بهم میگفته (باجیم سان؟ منم میگفتم باجی و ... ) که حالا هم شما اونارو تکرار میکنی اول کلمه هایی که ما میگیم شمام تکرار میکنی که اونوقته میخوام بخورمت
من: باجیم سان؟(خواهرمی؟)
هدیه:باج
من: بالام سان؟
هدیه: بالا
من: جانیم سان؟(جونمی؟)
هدیه: دان
من: قیزیم سان؟(دخترمی؟)
هدیه: دیز
من: نازیم سان؟
هدیه: ناز
و همینطور هر چی بگم شمام تکرار میکنی و من و بابا علی الخصوص بابایی اینا که خاطرات قدیمی رو براشون تداعی میکنی خیلی خوششون میاد
اما از برنامه های تلویزیونی برات بگم:
عاشق کارتونی و میگی دااارتون، از کارتونهای عروسکی خیلی خوشت میاد صبح ها ساعت 10 و نیم به بعد چغا و اردشیر و یا خاله شادونه رو میبینی ساعت حوالی 2 هم از شبکه سهند برنامه کپنک رو میبینی که آیدین رو خیلی دوست داری
هرجام که یه شخصیت کارتونی میبینی یا تو دیواری نقاشی کارتونی میبینی داد میزنی داااارتوووون (کارتون)
از غذا خوردنت بگم:
همچنان برا یه لقمه غذا خوردنت هلاکیم بعضی وقتها دیگه عصبانی میشمو میگم تا وقتی غذا نخواستی بهت غذا نمیدم ولی باز یادم میره و منمو التماس بهت واسه غذا خوردن
هدیه خانوم لازم به ذکره که بگم عاشق خودتی، از عکس و فیلم خوشت میاد تا میخوام برات نشون بدم خیلی رک و پوست کنده برمیگردی و میگی مامان هدی، یعنی عکس و فیلم هدیه رو میخوای ببینی
عروسکت رها رو طرد کردی و مثل قبلاها دیگه روش حساسیت نداری الانم یه خرگوش کوچلویی که اسمشو نازلی گذاشتیم جای رها رو برات گرفته، راستی از رها یاد گرفتی و میگی: آی لا یو (آی لاو یو)
این ایام که مصادف بود با دهه کرامت تلویزیون فیلم و عکس زیادی از بارگاه ملکوتی آقا امام رضا (ع) نشون میداد تو این ایام شما گنید آقا رو شناختی و تا میبینی میگی مس (مشهد)
تا مسجد میبینی میگی مس (مسجد) و دستاتو میذاری رو گوشت و شروع میکنی نماز خوندن
تا صدای اذان میشنوی از کشو برا خودت مهر و تسبیح برمیداری و میری نماز میخونی
از اجزای ماشین به دنده میگی دده به ترمز دستی میگی دس به آینه میگی آینا و به فرمان میگی مرمان و همشونو میشناسی و کافیه بابا بره جایی و ما هم تو ماشین باشیمو بابا یکم دیر کنه شما بوق پشت بوق که بابا بیاد
پنیر رو خیلی دوست داری و بهش میگی مَنیر
دایره لغات اس هم در حال گسترش هست هرچیزی که س و ش داره و یکم برات پیچیده میاد راحت از تلفظش میگذری و یه اس میگی و تمام
عکسامون تو ادامه مطالب
تازگیها باهم بازی میکنیم شما چشم میذاری و منم قائم میشم وقتی پیدام میکنی قیافه ات اینطوری میشه
اینجام جایگاهیه که شما چشم میذاری چشاتو بستی تا برم قاءم شم
عاشق سبزی خوردن هستی
اینم ماست خوری به شیوه نوین...ماست چکیده بود فکر میکردی کرم هست به صورتت میزدی
اینم اواخر تابستانه که پاییز داره کم کم خودشو با برگهای رنگی زمین افتاده نشون میده
اینجام برا حفظ تناسب اندامت میخوای از وسایل ورزشی پارک استفاده کنی
این لباسارم مامانی برات دوخته قربونش برم