هدیههدیه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

هــــدیـــــه

آسیاب خرابه

1392/2/17 13:09
نویسنده : مامان هدبه
324 بازدید
اشتراک گذاری

هدیه یکی یه دونه من و بابا

فدات شم به خاطر قطعی اینترنتمون چند تا پست عقب افتاده داریم که برات میذارمچشمک

دو هفته پیش 5 شنبه یکی از همکارای بابا زنگید و ازمون خواست بریم آسیاب خرابه،بابا نظر منو پرسید منم دو دل بودمو آخر سر ریم ضایت دادم به رفتنمژه

جمعه صبح راه افتادیم هوا یکمی سرد بود رسیدیمو وسایلامونو پهن کردیم که شما شروع کردی به پیاده روی اونجام یکم برا شما خطرناک بود به خصوص جایی که نشسته بود خطرناک اندر خطرناکتعجب

به این دلیلم مجبور شدم بغلم کنمو با هم بریم بگردیم که حوصلت سر نره یه دوری زدیم برگشتیم که بارون گرفتناراحت

زودی چادر زدیمو رفتیم تو چادر که این چادر زدنمون بهتر شد و شما تو چادر موندی و شلوغی نکردی بعد ناهار هم یه چرتی زدی و به من و بابا اجازه دادی به هوای قدیما بریم یه دوری بزنیم من خودم برا اواین بار بود که آبشارشو میدیدم همه میرفتنو عکس مینداختنلبخند

هواحوالی عصر سردتر شد و زودی وسایلامونو جمع کردیمو حرکت کردیم...تو ماشینم شما کلی اذیت کردی دوست نداری یه جا بشینی دوست داشتی بگردی که تو ماشین هم چون امکانش نبود گریه میکردیگریه

اینم عکسای اونروز

اینجام هدیه خانوم میخواد چای بذاره

اینجام تو چادر یه چرتی زده و سر حال اومده

اینجام داریم میریم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان مهدیس و ملیسا
17 اردیبهشت 92 13:15
الهی قربونش بشم منننننننننن حسابی خوش گذرونده و اتیش سوزونده شیطون


خدا نکنه خاله...همیشه پایدار باشی
مامانی آرتین
18 اردیبهشت 92 1:47
به به معلومه که حسابی بهتون خوش گذشته... خدا رو شکر... عزیزم دست راستتون سر این عموی از سفر گریزونت


خوش که والا چه عرض کنم بیشتر بچه داری در محیط آزاد بود
حمیده
18 اردیبهشت 92 23:06
سلام سلام سلام..... خوش اومدین بعد این همه وقت و چه دست پر اومدین.... همیشه به گشت و گذار... چه جای قشنگی هم هست.