این روزها..
هدیه عزیزم،عروسکم
این روزها از بغلم پایین نمیای و بغل هیشکی نمیری البته بعضا به خانمها تخفیف قائل میشی
چشمک میزنی
وقتی میگم دهونتو باز کن باز میکنی
وقتی به دست و صورتمون کرم میزنیم با اصرار میخوای که برا تو هم بزنیم
این روزها حرف "ب" از لغت نامه ات حذف شده مثلا به بابا هم میگی ماما
وقتی میگیم پیف دستتو میذاری جلو بینیت و میگی پیف
وقتی که حوصله ات سر جاشه و به کمک مبلها پیاده روی میکنی سه چیز میگی :ایهس،میهسس،نیهس که نمیدونم چیه؟
غذا خوردنت به کمک شربتی که دکتر داده یکم بهتر شده
راه رفتنت قدری پیشرفت کرده ولی باز وقتی تنهایی جرات راه رفتن نداری
وقتی میگیم جوراباتو درآر سعی میکنی درآریشون وقتی نمیتونی ازمون میخوای دربیاریم
گردش رو دوست داری
موبایل رو میذاری زیر چونت و راه میری و الکی حرف میزنی
اگه ببینی یکی مسواک میزنه به زور مسواکشو میخوای...به این دلیل باید دور از چشمت مسواک بزنیم
سرفه دیگران رو تقلید میکنی
این عکسام مربوط به یه روز خاصه که بعدا در موردش مینویسم
هدیه خانوم:خبر داد!