هدیههدیه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

هــــدیـــــه

12 فروردین

هدیه، یکی یه دونه مامان و بابا 12 فروردین بابا ما رو برد ائل گلی برا قدم زنی ،چندتا عکس گرفتیم که اونارو میذارم اینم شکوفه زندگی من و بابا در بین شکوفه های یه درخت تو ائل گلی اینم هفت سین جلوی راهنمایی ...
26 فروردين 1392

سیب هفت سین!!!

نفس مامان باید بگم سیطون بلایی شدی که نگو یه روز وقتی میخواستیم بریم عید دیدنی نمیذاشتی حاضر شم منم هرچی دم دستم بود بهت دادم که دست از سرم برداری که..... یه لحظه دیدم سیب اسفنجی که تو هفت سینمون بود رو داری با چه به به و چه چهی میخوری  حاضر شدی و داری میری مهمونی اینم سرانجام سیب تزیینی هفت سین ...
26 فروردين 1392

حجاب

گلکم خوشگلکم همه آرزوم اینه که در آینده دختری صالحه و مومن و محجبه و با عفت باشی و برای اینگونه بودنت همیشه دعا میکنم عزیزم مامانی یه شال داره که عاشقشی و هر وقت میبینیش باهاش کلی  سرگرم میشی و بازی میکنی هی سرت میکنی و بازش میکنی و کلی کیف میکنی اینم عکسات با شال مورد علاقه ات ...
12 فروردين 1392

هدیه عشق مرغ

هدیه ناز و قشنگم خیلی وقت بود که اشتهات کور شده بود هر غذایی که برات درست میکردم لب نمیزدی و نمیخوردی ولی اخیرا یکم بهتر شده البته غذای آبکی نمیخوری و دوست داری مرغ و گوشت رو برات ریش ریش کنمو شمام اونارو برمیداری و میخوری تو خونه پشت پنجره رو بیشتر از هر جایی دوست داری به خصوص خونه مامانی اینا که میریم به خاطرت پرده کنار زده میشه و شمام اغلب پشت پنجره میایستی و حیاطو نگاه میکنی و یه گربه هم اگه حیاط باشه دیگه از پشت پنجره تکون نمیخوری این عکسارو وقتی پشت پنجره در حال خوردن مرغ بودی و گربه ای که در حال خوردن مرغ هست گرفتم و اینم عکس آقا گربه حین خوردن مرغ و اما اینم گل سر مامانیه که خیلی دوسش داری و وقتی مامان...
10 فروردين 1392

خیاط باشی

هدیه گلم اول از همه بگم دو تا مامان بزرگت هر دوشون خیاط هستن مامانی که تا حالا برات کلی سنگ تموم گذاشته و کلی برات لباس دوخته ولی مامان جون حوصله خیاطی نداره ایشونم برات لباسو کلاه بافتن که دست هردوشونم درد نکنه یه بار یکی گفت خوش به حال هدیه که تابستونشو مامانی و زمستونشو مامان جونش ردیف میکنه واما شما: شمام که عاشق نخ و قرقره و سانتی متر و از این قبیل چیزهایی اخیرا دیدم داری صابون خیاطی رو میخوری که اینم دیگه آخرشه ولی دیگه پشت چرخ خیاطی نرفته بودی که اونم رفتی وتمام اینم هدیه خانومه خیاط و اینجام میخوای مزه چرخ رو بچشی ...
8 فروردين 1392

اولین پست سال 92

هدیه عزیزم دنیام قبل از همه چی 14 ماهگیت رو تبریک میگم که با آغاز سال جدید شمام 14 ماهتو تموم کردی اما سال جدید آغاز شد با کلی شیرینکاری و شیطنتهای جدیدت اول اینکه وقتی میگیم شکر، دستاتو میبری بالا که شکر کنی دوم به مسواک  که خیلی دوسش داری میگی میس سوم عاشق قند بودی و هستی و حالا به عشقت (قند) میگی دَت  چهارم اینکه راه رفتنت کلی پیشرفت کرده و قشنگ بدون کمک راه میری ولی هر وقت زمین میخوری ازمون میخوای که کمکت کنیم تا بلند شی اینم عکست کنار هفت سین کوچلومون ...
7 فروردين 1392

دستکش

هدیه خوشگلم عزیزم از اونجایی که شما عاشق خونه داری هستین هر چی مربوط میشه به اسباب و اثاثیه خونه هم دوست داری دستکش ظرفشویی هم از این قبیله یادش به خیر قدیما(یکی دو ماه پیش) با دستکش سرگرمت میکردم تا یه لقمه غذا بخوری دیروز تو هم دلت هوای قدیمارو کرد و دستکش ها رو ازم خواستی منم بهت دادم...یهو متوجه شدم داری میخوریشون که تو یکی عکسها با فلش نشون دادم دستکشو دستت میکنی دستکشو گاز میگیری واینم دستکش پاره شده   ...
23 اسفند 1391

اولین بالا رفتن از میز

هدیه نازم،عسلم خوشگلم اگه راستشو بخوام بگم شما یکم ترسو تشریف دارین  میترسی دلتو به آب بزنی و هر کاری بکنی ولی امروز برا اولین بار دیدم داری از میز بالا میری که این خودش یه پیشرفت چشمگیر برا شما به حساب میاد اصلا باورم نمیشد که بتونی به تنهایی بالا بری بالا رفتی و بعدشم زدی دنده عقبو با احتیاط پایین اومدی ...
23 اسفند 1391

این روزها..

هدیه عزیزم،عروسکم این روزها از بغلم پایین نمیای و بغل هیشکی نمیری البته بعضا به خانمها تخفیف قائل میشی چشمک میزنی وقتی میگم دهونتو باز کن باز میکنی وقتی به دست و صورتمون کرم میزنیم با اصرار میخوای که برا تو هم بزنیم این روزها حرف "ب" از لغت نامه ات حذف شده مثلا به بابا هم میگی ماما وقتی میگیم پیف دستتو میذاری جلو بینیت و میگی پیف وقتی که حوصله ات سر جاشه و به کمک مبلها پیاده روی میکنی سه چیز میگی :ایهس،میهسس،نیهس که نمیدونم چیه؟ غذا خوردنت به کمک شربتی که دکتر داده یکم بهتر شده راه رفتنت قدری پیشرفت کرده ولی باز وقتی تنهایی جرات راه رفتن نداری وقتی میگیم جوراباتو درآر سعی میکنی درآریشون وقتی نمیتونی ازمون میخوای ...
21 اسفند 1391