هدیههدیه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

هــــدیـــــه

توت

1392/4/2 12:44
نویسنده : مامان هدبه
608 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم 5 شنبه تصمیم گرفتیم با باباجون اینا بریم باغ باباجون برا خوردن توتخوشمزهالبته یه تغییرای کوچلو هم تو برنامه مون به وجود اومد اول تصمیم داشتیم بریم خونه یکی از اقوام و جمعه رو بریم باغ که تو ماشین نظرمون عوض شد و شما با لباس و تیپ مهمونی رفتی باغنیشخند

وقتی رسیدیم باغ شما همه چی خواستی الا توتخنده آلبالوها رو تا دیدی گفتی آمانیشخندو ازمون آلبالو خواستیلبخندتا تو باغ بودیم لب به توت نزدی و فقط آلبالو خوردینیشخند

 

برا دیدن عکسا بفرمایید ادامه مطالبچشمک

خواستم با گوش پاک کن مشغولت کنم که شروع کردی به تمییز کردن گوشتخنده

اینجام یه درخت پره توت و یه زمین پره توپخوشمزه

 

 

جمعه حدودای ساعت 12 شب بود که رسیدیم خونه و شما تازه جاتوخوش کردی و خواستی تلویزیون ببینی تو این عکس ساعت حدودای یک بامدادهنیشخند

اینم آخر سر نحوه دوا خوردن دخملیگریه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان سونیا
2 تیر 92 15:00
برخیز که حجت خدا می آید / رحمت زحریم کبریا می آید

از گلشن عسگری گذر کن که سحر / بوی گل نرگس از فضا می آید

ولادت امام زمان(ع) مبارک باد


عزیزم بر شمام مبارک...ممنونم
مامان فتانه
2 تیر 92 15:50
شايد بزرگترين گناهمان اين است که به انتظارش نشستيم
براي ديدنش براي ظهورش بايد بايستيم راه بيفتيم...
اين بار نه با پاي دل،بلکه با پاي عمل
چندمين سال است که در عين بودن کنارمان نيستي؟!
حتي حساب اين را هم نمي دانم...


اللهم عجل لولیک فرج
مامان فتانه
2 تیر 92 15:51
همیشه به گشت خانمی...چه عکسای نازی...عزیزم این لباس اولیه هم کار خودته؟خیلی به دخملی میاد


بله عزیزم لباسای اولی هم دست دوز هستند ولی نه بنده بلکه مادر بنده...لباسای هدیه رو اکثرا مادرم میدوزن و وقتی میگم مامانی منظورم مادرمه
عسل
2 تیر 92 17:54
اخی فدات بشم


مامان ثمین
2 تیر 92 22:30
سلم عزیزم عیدشما هم مبارک
خیلی قشنگبود مخصوصا دختری
چرا دوا؟
راستی میخواستم بپرسم واسه بد غذایی شربت اشتها آور میدی به دخملی آخه ثمین منم خیلی بد غذاست


سلام گلم شربت سانستول میدادم که اخیرا اونم جواب نمیده
برا چهارشنبه وقت دکتر گرفتم میبرم دکتر...نگرانم
مامان مریم
3 تیر 92 10:27
قربون چشمای اشک آلودت بشم من عسلم...لباس مهمونیت خیلی بهت میاد عزیزم...خیلی ماه شدی


خدا نکنه خاله ... همیشه زنده باشین...ممنونم
شقایق مامان آرشا
3 تیر 92 18:12



samaneh
4 تیر 92 9:10
همیشه به گردش و شادی عزیزم به به چه لباسای خوشملی اخییییییییییی نازی هدیه گریه نکن حیف چشای خوشگلت بارونی بشه


مامان پسته
4 تیر 92 11:15
اصلا دلم توت نخواست معلوم بود بدمزه هستنا

برا دوا خوردن یکی دوستانم وقتی می خواد دارو به بچش بده مقدار دارو رو تو یه لیوان آب حل می کنه یه ذره شکرم بهش اضافه می کنه به عنوان شربت میده بچش می خوره هرچی هم بهش می گیم شاید شکر با اون داروعه به هم نسازن اون وخت چه بلایی سر بچت میاد مگه حرف گوش می کنه

کلا بچه ها با دارو خوردن مشکل دارن


هدیه زرنگتر از این حرفاست به غذاش یا به آب یه قطره هم دارو بزنیم متوجه میشه و لب نمیزنه
مامان آنیسا
4 تیر 92 17:07
عزیزم!قربون اون چشای ناز وپر اشکش برم من !چه سخت دارو میخوره!ایشالا همیشه به گردش و تفریح باشید


خدا نکنه خاله...همیشه پایدار باشین
مامانی آرتین
8 تیر 92 16:55
عزیزم پس حسابی خوش گدروندینخداروشکر


بله زن عمو جون ... جاتونو خالی کردیم حسابی
مامي سام
8 تیر 92 23:35
سلام عزيزم. من به طور اتفاقي وبلاگتو ديدم. خدا دختر نازتو واست حفظ كنه.


ممنونم گلم...اتفاقی هر از گاهی بهمون سر بزنین
مامان ياسمين
31 تیر 92 14:46
چه دخمل نازي، چه لباس خوشگلي ، آخي بميرم چرا مريض شدي تو دختر ناز


ممنونم گلم...لطف داری...خدا نکنه خاله ایشالا همیشه زنده باشی