بیل !!!
هدیه نازم
هرچی از دست و دلبازی بابا بگم کم گفتم خداییش تو سخاوت دست همه رو از پشت میبنده برا شما دخملش هم که هر چی از دستش بربیاد میکنه همیشه برات بهترینها رو میخره وقتی ازش مایبیبی ایرانی میخوام بدون اینکه به حرفم گوش بده برات خارجیشو میخره که مبادا پاتو اذیت کنه
تو اسباب بازی هم که هیشکی جلودارش نیست الانم بابا در نظر داره یکی از اون ماشینای بزرگ شارژی بخره تا باهاش کلی کیف کنی ولی از اونجا که یکم ترسو تشریف داری میترسیم ریسک کنیم و شمام سوارش نشی چون از کالسکه و هرچیزی که باعث تکون خوردنت بشه میترسی
بابا برا ریختن ترست یه موتور پلاستیکی که شبیه فیل هست خرید اولا ترسیدی ولی بعدا از دسته اش گرفتی و بعدم سوارش شدی و کلی باهاش کیف کردی
اول وقتی دیدیش گفتی " پیشـــــــــی"
بعد بهت گفتیم هدیه اون پیشی نیست فیــــــــــــــــــله شمام بلافاصله تکرار کردی بیــــــل ، هرچی میگیم بگو فـــــــــــــــــیل میگی بیل
اینجام هدیه خانوم رفته دفتر بابایی سر معامله چندتا خونه
اینم سرگرمی جدید خانومی که کفش بزرگترا رو میپوشه و تو خونه یا حیاط میگرده
اینجام خانوم گل داره آرد رو الک میکنه که خمیر درست کنه
و اما پنج شنبه با مامانی رفتیم زیارتگاه سید حمزه ...جای همه رو خالی کردیمو برا همه دوستامون دعا کردیم
اینجام اومدیم آرامگاه شهریار فاتحه ای بدیم وای وای امان از دست تو تو یه عکس درست و حسابی نایستادی
بعضی وقتها وقتی حوصلت سر میره میایم پارکینگ که بازی کنی ولی شمام تنها به پارکینگ راضی نمیشی و دوست داری بری کوچه تو این عکس داری تلاش میکنی از میله ها بگذری و بری بیرون