هدیههدیه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

هــــدیـــــه

28 ماهگی گلم

سلام عزیزم  فدات شم باید بگم که ماشالله خانومی شدی و البته کمی شلوغتر از قبل دیگه زمام امور به دست شماست و بیشتر خواسته هاتو هم عملی میکنی البته با این بابایی که شما دارین اگه من بزارم 100 درصد خواسته های شما عملیه ولی بنده جاهایی از بابا میخوام که بهتون نه بگه که زیاد لوس نشین البته ببخشیدها کم کم داری فارسی حرف زدن رو هم یاد میگیری البته خیلی از حرفات سر و ته شون معلوم نیست مثلا: برو کنار ---> برو نینار بیا -----> بیلا خیلی از حرفارو قشنگ میگی که الان حضور ذهن ندارم فرهنگ لغات اس هم همچنان در حال افزایشه به سه و شش هم میگی اس وقتی دیدم به آب همچنان اس میگی مجبور شدم به جای سو یاد بدم بگی آب و چنین شد که ...
28 ارديبهشت 1393
1262 11 27 ادامه مطلب

27 ماهگی خانوم گل

سلام گل خوشبوی زندگیمون عزیزم ماشالله روز به روز بزرگتر میشی و دلرباتر میشی درست 27 ماه گذشت بدون اینکه متوجه بشیم بزرگ شدی و به کمک خدا بزرگتر خواهی شد این روزها عاشق نماز خوندنی  البته وقتی سجاده پهن میکنیم برات لذت بخش تره وقتی نمازمون تموم میشه با یه حالت ملتمسانه بهم برمیگردی و میگی مامان مازا (نماز)  یا میگی اللالی (الله اکبر) یعنی دوباره بخونیم وقتی بهت میگم هدیه تموم شدیم قبول باشه شمام بهم دست میدی میگی مامان بَقول(قبول)  که اونوقت میخوام بخورمت  تو نماز هم هر چی میکنم شمام عینشو تکرار میکنی فقط بعد از رکوع بلافاصله میری سجده و قیام نمیکنی وقتی یکی از مامان بزرگا میان خونمون موقع رفتنشون یه قیامتی به پا می...
2 ارديبهشت 1393

سال نو مبارک گل همیشه بهارمون

سلام یکی یه دونه زندگیمون اول از همه سال جدید رو به همه دوستای گلمون و شما دختر خوشگلمون تبریک میگمو آرزوی بهترینارو برا همه دارم ناز گلم امسال برا اولین بار لحظه تحویل سال یش مامانی اینا بودیم و برا اولین بار از دایی عطا و دایی صابر که اولین سال کاریشون بود عیدی گرفتیم بعد از تحویل سال و گرفتن عیدی شامو رفتیم خونه مامان جون اینا و عیدی هامونو گرفتیمو برا فردا قرار گذاشتیم بریم خونه اقوام بابا. امسال کمتر اذیت کردی و بیشتر همراه و بغل بابا بودی البته خیییییییییییییییلی هم خانوم بودی اصلا شلوغی نکردی و همش ‍‍بیش من یا بابا بودی و شیرین کاری های آرتین جون رو تماشا میکردی البته وقتی یکی میخواست بغلت کنه اجازه نمیدادی و آژیر خطرت...
18 فروردين 1393

آخرین پست سال 92

سلام عسلم خوبی گلم فدات شم این مدت خونمونو تمیز کردیم و رفتیم رشت دیدن دایی عطا  اما شما تو این مدت زیاد اذیت نکردی و تا تونستی کمکم کردی این روزا هر مدل کیف که پیدا میکنی برا خودت برمی داری و وسایل شخصیتو توش میذاری روزی که آشپزخونه رو مرتب میکردم چندتا بهت شامپو دادم که ببری بذاری حموم . وقتی رفتم تو حموم شامپوهارو بذارم سره جاش دیدم شامپوها کم شدن بعدم یه دستمال تو آشپزخونه داشتیم که دیدم نیست حالا گفتم شاید همه جا به هم خورده پیداش میکنم بعدم گوشیم گم شد و ... واسه همین دیگه شروع کردم به جمع و جور کردن خونه وقتی کیفتو برداشتم بذارم سرجاش دیدم خیلی سنگینه تا زیپش رو باذ کردم دیدم بله همه چیزایی که گم کردم تو کیف شماست یکی یکی بیر...
28 اسفند 1392

دخترک دوساله ام

سلام گل خوشبوی من ببخش که خیلی وقته وبلاگتو آپ نکردم آخه میخواستم برا ارشد کنکور بدم و با حضور شما وقتی وقت گیر میاوردم زودی درسهامو مرور میکردم که دیگه وقت نمیشد به وبلاگت برسم از همه دوستای گلم که تو این چند وقت همراهمون بودن و جویای حالمون بودن هم بسیار ممنونم خداییش تو این دنیای مجازی دوستایی مهربون دارم که تو دنیای واقعی ندارم سریع میرم سراغ حوادثی که تو این یه ماه اتفاق افتاده اولش تولد شما:ما برا تولدت قرار بود بریم خونه مامان جون اینا ولی ایشون برا اون روز وقت دکتر داشتن و خونه نبودن و توفیق اجباری بود که بریم خونه مامانی اینا، ما از روز قبل تولدت خونه مامانی اینا بودیم بابا هم بدجوری مریض بود که روز تولد شما بعد ظهر بود که د...
1 اسفند 1392

تولدت مبارک

سلام فرشته کوچولو و دوست داشتنی من و بابا عسلم  باز یک بهمن شد و دومین ورق از دفتر زندگیت داره به حول و قوه خدا بسته میشه و از فردا با یاد و نام خدا سومین ورق زندگیت شروع به نوشتن میشه عزیزدلم از خدا میخواهیم که بهترین هارو برات تو این برگ سفیدت بنویسه از خدا میخوایم که لبت همیشه خندون باشه و هیچ وقت دلگیر و ناراحت نباشی از خدا میخوام هر چی مریضی و درده از تو و بابا دور باشه و بیش مرگتون باشم. نازگلم برا منو بابا عزیزترینی نفس زندگیمونی و نفسمون به نفست بنده خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی دوست داریم وعاشقتیم......فقط تنها خواستمون از خدا اینه که ناظر خوشبختیت باشیم. و ا...
1 بهمن 1392

عاشق انار

سلام خوشگلم  نازنینم باید بگم که شدیدا انار رو دوست داری  و هر وقت انار به سرت میزنه کلمه نداریم برات نامفهومه و از هر کجا هم که باشه باید جورشه  خوشگلم این هفته به خاطر دل دردهایی که داشتی و شبو نمیتونستی بخوابی رفتیم دکتر، دکتر گفت روده هات ملتهب شدند به خاطر حساسیت به پروتئین گاوی خداروشکر از وقتی داروهاتو استفاده میکنی بهتر شدی بعد 10 روز هم قراره بریم دوباره کنترل شی عسلم ماشالله یه شیرین زبونی شدی که خدا میدونه خیلی از داشتنت خوشحال و خوشبختیم اخیرا به خاطر خشکی هوا از بینیت خون اومد که حالا سوژه شده و به همه میگی...به خون میگی نان (قان) عروسکاتو میندازی رو پات و داستان میگی بهشون کم کم شعر هم میخونی که خ...
20 دی 1392