هدیههدیه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

هــــدیـــــه

عروسک 34 و نیم ماهه ام

سلام نازنینم و سلام به همه دوستامون که بهمون سر زدنو دیدن هنوز آپ نشدیم معذرت میخوام از همتون، یکم سرم شلوغه از یه طرف درسام کمی سنگینه هر درسمون دو سه تا مقاله به زبان اصلی خواستن و از طرفی هم هفته ای 3-4 روز میرم گالری. الانم به زور یکم از وقتم دزدیدم تا بیام از شیرین کاریهای پرنسسم بگم چون وقتی نمینویسم از یادم میره و خیلی ناراحت میشم که چرا ثبت نکردم. اول از همه اینکه عاشق عروس و عروس شدنی ایشالله روزی برسه که تو اون لباس سفید خوشگل شاهد خوشبختیت باشیم تا یه جایی عروس میبینی نمیذاری کانال رو عوض کنیم و میشینی و نگاه میکنی اخیرا اونقدر رفتی تو اون مایه ها که به لباس عروسی که قدش کوتاه بود و مامان جون برات از مشهد خریده بود راضی نشدی...
23 آذر 1393

بالاخره حل شد!!!

سلام عزیزم فدات شم بعد از دو ماه مشکل و ناراحتی بلاخره تونستی یاد بگیری که چطور پی پی کنی برا این مشکلت خیلی دکتر رفتیم و آخرین دکتر برات گلیسیرین داد که هر روز برات بزنم و گفت اینکار که مطمئنا برات ناخوشایند هست مجبور میشی که بری بیرون و دیگه نگه نداری این توداری شما بعضا به یه هفته منجر میشد و یه هفته بیرون نمیرفتی و دچار یبوست شده بودی بعد از تجویز گلیسیرین برا اینکه زیاد اذیت نشی هر 3 روز یه بار استفاده کردم بعدم مصمم شدم که هر روز استفاده کنم دو سه روز بود که برات گلیسیرین میزدم یه شب تو اینکه آیا بزنم یا نه با مامانی حرف میزدیم که شما حرفهای منو شنیدی و اومدی و گفتی مامان پی پی دارم ولی دارو نزن بهم گفتم چشم دخترم بهم گفتی مامان دا...
14 مهر 1393

فرشته 32 ماهه ام

سلام عزیز دلم باید بگم خیلی شیطون شدی بعضا تعجب میکنم که آیا خودتی؟ اول از همه که خیلی یک دنده شدی حرف حرف خودته هرچی رو خودت بخوای انجام میدی نخوای هم محاله که انجام بدی هر غذایی که خودت تائید کنی میخوری هر لباسی که باب میل خودت باشه میپوشی و کم کم برا ما هم نظر میدی مثلا مامان فلان کفشتو بپوش یا اینکه رو اون مبل نشین بیا رو این یکی مبل بشین یا تو جایی که شما تعیین میکنی باید بخوابم که این اخلاقت یکم نگرانم میکنه وبعضی وقتام ناراحت اولا وقتی پیش مامان بزرگا میذاشتم باهاشون میموندی و اذیت نمیکردی منم شاد وخرم رفتم کنکور دادم که شما پیششون میمونی تا برم کلاس از این ور خدارو شکر از کنکور دراومدم (از دوستای گلم که دعام کردن تشکر ویژه دار...
5 مهر 1393

31 ماهگی خوشگل خانوم

سلام عسلم 31 ماه از بودنت کنارمون گذشت و چه خوش گذشت خدارو هزاران مرتبه شکر که تورو داریم و هزاران مرتبه شکر به خاطر دختر بودنت  عزیزم روز دختر هم مبارکت باشه فدات شم اون قضیه از پوشک گرفتنت یکم برامون سخت شد با جیش مشکلی نداشتی ولی انگار از پی پی میترسیدی و نمیخواستی بری دستشویی تو این روزا ما گالری هدیه رو که لباسهای زنانه و دخترانه هست تو پاساژ رشدیه افتتاح کردیم دومین روز افتتاح بود که منم با بابا مغازه بودم که مامانی زنگ زد و گفت ناراحتی میکنی و خودتو نگه داشتی و نه جیش میکنی نه پی پی، گفتم بیارنت مغازه از اونجام اومدیم خونه و با کلی اصرار من جیش کردی و بازم پی پی نکردی یکی و روز خودتو نگه داشتی و وقتی به 5 روز رسید بهت شربت ان...
9 شهريور 1393

بای بای مای بیبی!

سلام خانوم گلم نازنینم این پروژه از پوشک گرفتنت برمیگرده تقریبا به یه سال پیش اون موقع شما دسشویی از نوع 1 رو کاملا میگفتی ولی چون تو دسشویی نمی نشستی خیلی ها گفتن هنوز زوده بزار یکم بزرگ شه وقتی فهمید اونوقت بگیر منم دیگه بی خیال شدم بعده دو سالگیت کم کم تصمیم گرفتم که از پوشک بگیرمت که عفونت ادراری گرفتی و برات آزمایش نوشتن و مجبور شدم که ازت نمونه بگیرم شمام ترسیدی و نمونه ندادی که هیچ باعث شد وقتی هم که بازت کردم جیش نکنی و نگه داری از بعده عید چندبار خواستم شروع کنم که دیدم 6 - 7 ساعت خودتو نگه میداری و مدام بهم اصرار میکنی که پوشکتو ببندم چندبار هم همینطور با شکست مواجه شدم ولی بعد از عید فطر تصمیم گرفتم دیگه بازت کنم و برای شروع پر...
24 مرداد 1393

چشای مثل آینه...!!!

سلام خوشگلم قربون چشای خوشگلت بشم چند روز پیش بغلم بودی و خودتو برام لوس میکردی که یهو گفتی مامان آینه! تعجب کردم گفتم آینه؟! گفتی بله میگم کجا؟میگی اینجا تو چشات...چشات آینه هست و من تو آینه هدیه رو میبینم منم همینطور دهنم وا موند عزیزم شب نوزدهم ماه مبارک رمضان بود که بعده افطار برا مراسم احیا خودمونو آماده میکردیم که یهو گریه شما شروع شد و جیش جیش گفتی شدید گریه کردی با هیچ ترفندی آروم نشدی و بعده یه ساعت تصمیم گرفتیم بریم دکتر، آقای دکتر هم گفت احتمالا عفونت ادراریه و آزمایش و آمپول و شربت نوشت برات به دکتر گفتم که شما اجازه نمیدی ازت نمونه بگیریم و ایشونم گفتن پس سه روز داروهارو استفاده کنیم اگه خوب نشد باید به هر طریقی که شده...
5 مرداد 1393

29 و 30 ماهگی عسل خانوم

سلام دختر خوشگل و نازم بعده چند روز دو ماهه که به وبلاگت سر نزدم اول از همه از دوستامون بعدم از شما معذرت میخوام باور کن وقت نوشتن پیدا نمیکنم به این دلیل که ریخت و پاش زیاد میکنی تا جمع و جور کنم ناهار و شام دیگه وقتی نمیمونه برا نوشتن. تو این دو ماه مامانی اینا رفتن کربلا و برامون 10 روز مثل 10 سال گذشت شما هم خیلی دلت براشون تنگ شده بود تو این دو ماه حرف زدنت خیلی پیشرفت کرده میتونی جمله بسازی ولی با کلماتی که خاص لغت نامه خودته خیلی میخوای مستقل باشی حموم که میری دوست نداری کمکت کنم میخوای خودت دوش بگیری لباساتو خودت میپوشی و ... ادامه مطالب  اینجا رفته بودیم رفاه  بعد از دیدن عکسهای آرتین جون تو لا...
23 تير 1393