روز برگشت از مشهد
روز جمعه بود صبح زود بلند شدیمو رفتیم دعای ندبه.......به به چقدر زیبا بود بعد از صبحونه قرار بود حرکت کنیم.....این سفر هم خوب بود هم بد.........خوب به خاطر اینکه با مامانی بابایی رفتیم پیش امام رضا...بد به این خاطر که ابابا پیشمون نبود و هر لحظه جای خالیشو حس میکردیم....برگشتنی بابا با 4 شاخه گل رز به پیشوازمون اومده بود...خیلی دلش برات تنگ شده بود ااز وقتی دیده بودت میبوسید تا رسیدیم پارکینگ فرودگاه.... خدا هیچوقت سایه بابا رو از سرمون کم نکنه . .بی بابا بودن حتی برا یک روز هم قابل تحمل نیست: اینم چندتا عکس از روز آخر: تو لابی هتل بغل بابایی هستی(بعد صبحونه) حاضر شدیم راه بیافتیم ولی انگار خوشگلم دوست نداره بریم بیر...
نویسنده :
مامان هدبه
2:03