هدیههدیه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

هــــدیـــــه

دخترک دوساله ام

1392/12/1 10:55
نویسنده : مامان هدبه
1,290 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل خوشبوی من

ببخش که خیلی وقته وبلاگتو آپ نکردم آخه میخواستم برا ارشد کنکور بدم و با حضور شما وقتی وقت گیر میاوردم زودی درسهامو مرور میکردم که دیگه وقت نمیشد به وبلاگت برسم از همه دوستای گلم که تو این چند وقت همراهمون بودن و جویای حالمون بودن هم بسیار ممنونم خداییش تو این دنیای مجازی دوستایی مهربون دارم که تو دنیای واقعی ندارملبخندناراحت

سریع میرم سراغ حوادثی که تو این یه ماه اتفاق افتاده

اولش تولد شما:ما برا تولدت قرار بود بریم خونه مامان جون اینا ولی ایشون برا اون روز وقت دکتر داشتن و خونه نبودن و توفیق اجباری بود که بریم خونه مامانی اینا، ما از روز قبل تولدت خونه مامانی اینا بودیم بابا هم بدجوری مریض بود که روز تولد شما بعد ظهر بود که دیدم بابا با کادوی تولد شما اومد خونه مامانی اینا براتون دوتا النگوی خوشگل خریده بود که شما از اونجایی که برخلاف بنده عاشق طلا و جواهراتی با دیدن النگوها کلی ذوق کردی بابا با اون حالش رفته بود و برا شما کادو خریده بودقلب ولی...ناراحت النگوها برا دستت خیلی بزرگ بود بابا گفت حاضرشین ببریم عوض کنیم من به خاطر حال بابا نمیخواستم ولی ایشون راضی نشدنو رفتیم عوضش کردیم برگشتنی هم برات کیک خریدیم که دیدم حال بابا داره بدتر میشه رفتیم دکتر از اونجام رفتیم خونه مامانی اینا تا شام حاضرشه آمپولهای بابا رو زدمو استراحت کرد برا خوردن شام اصلا حال نداشت ولی به خاطر شما به زور اومد و نشست و بعدشم کیکو بریدیم و بابا دیگه نتونست بشینه و رفت خوابید به این دلیل دیگه نتونستیم تو تولدت بزن و بکوب راه بندازیمو به یه تولد ساده راضی شدیم ولی از شما بگم که از اول تا آخر فقط گریه کردی راحت 500 تا عکس ازت گرفتم که دو سه تا هم درست حسابی نداره با دیدن شمع یکم آروم شدی ولی بعدش ترسیدی و هرچی کردیم فوتش نکردی اون کلاه معروف تولد رو نذاشتی بزاریم چندتایی هم که گذاشتم با هزارتا دوز و کلک و رشوه گذاشتی خلاصه امسالم از اینکه برات جشن نگرفتم بسی خرسند شدم که اون موقع پدرم درمیومد ایشالا جشن بمونه برا سال بعد که خانومتر شی و کمک حالمنیشخنداما مامانی و بابایی و دایی عطا وجه نقد برا تولدت دادن و دایی صابر هم یه عروسک خوشگل برات خریده بود که دستشون درد نکنهماچ

بعده تولدت عفونت ادراری شروع شد و تب کردی و موقع جیش کردن صدای گریه هات تا هوا میرفت رفتیم دکتر برات دارو داد و ازمون خواست آزمایش بدیم فرداش که خواستم ازت نمونه بگیرم صبح از ساعت 9 تا 11 و نیم تو دسشویی گیر کردیم فقط گریه میکردی و نمیذاشتی ازت نمونه بگیرم بالاخره مامانی زنگید و گفت بچه رو اذیت نکن بیا خونه ما فردا به کمک هم میگیریم عصر رفتیم خونه مامانی و فرداش برنامه تو خونه مامانی اینا شروع شد و تا عصر نذاشتی ازت نمونه بگیریم و چنین شد که بی خیال نمونه شدیمقهر

راستی مامان جون اینام بعدا برا تبریک تولدت اومدن خونه مون که کادوی ایشونم وجه نقد بود ولی عمو و زن عمو برات یه انگشتر خوشگل خریدن که دستشون درد نکنه

از دوستای بابا هم برا تبریک تولدت تشریف آوردن که کادوهاشون یکی از یکی خوشگل تر و نازتر واقعا از اونا دیگه انتظار نبود ولی دستشون درد نکنه که همیشه یادمون هستن خاله لادن برات یه پیرهن خوشگل خریده بودن که اونقدر دوسش داشتی که از تنت در نمیاوردیزبان

و اما یه کادوی خیلی خوشگل تو این دنیای مجازی از مامان مهدیس و ملیسای گلم گرفتم که طراحی این قالب برا دخترم بوده هرقدر ازش تشکر کنم بازم کمه دستت درد نکنه دوست گلم واقعا تکیماچبغل

راستی باید بگم یکم اجتماعی تر شدی با بچه های دیگه قشنگ بازی میکنی و منم از دیدنتون کیف میکنم

تو این چند روز دوباره کشفیدم که دل پیچه های شما ربطی به شیر نداشته و دوباره شروع کردم بهت شیر میدم روزی دو فنجون به زور میخوری اونم باید با او گیلاس کوچلو بهت بدم  و منم باید پیشت بشینمو با هم بخوریمنیشخند

به گوشی موبایل خیلی وابسته شدی و از این بابت خیلی ناراحتمناراحتهر کاری که از دستم بربیاد برا ترک دادنش میکنماز خود راضیولی..

یه مدت وابسته شدی به کارتون گوسفند زبل از صبح تا شب تلویزیون ما و مامانی اینا فقط گوسفند زبل بود که به کمک خدا و با ترفندهایی از یادت بردیماز خود راضی

وقتی میریم بیرون دیگه دوست نداری خونه برگردیم و وقتی هم برمیگردیم گریه میکنی که دوباره بریم ددرگریه

دخترم به خاطر فاصله زیاد خیلی چیزا یادم نیست به محض اینکه یادم بیاد دوباره برات مینویسم

اما عکسامون تو ادامه مطالب

خانومی در حال خوندن کتاب و کیف به دست خوابش برده

اینجام خوشگلم از حموم در اومده

داره با عروسکش حموم میکنه

این عکسام متعلق به روز تولدته گل سرا رو هم مامانی خریده

ده

عروسک بزرگو دایی صابر خریده

داری همشونو یه جا میخوابونی

مشغول خوردن پس گردنی اونم با چه به به و چه چهی

الان داشتم شام درست میکردم دیدم صدایی ازت نیست که اومدم دیدم رو کاناپه با عروسکت خوابیدی

پسندها (1)

نظرات (12)

مامان فاطمه
2 اسفند 92 17:26
بــــــــــه سلام به دوست گلم و هدیه عزیزم...چه عجب کلی سورپرایز شدیم دوباره میگم تولدت مبارک عزیزم آخی چرا از کلاه میترسه؟چقدر هم که هزار ماشالله هدیه خانوم ما ناز و خوشگل شده مخصوصا تو عکس دومی و سومی خیلی جیگر شده.والبته عکس پنجمی!کادوهات هم مبارکت باشه.عکس آخری هم خیلی با حال بود نگاش کن چجوری خوابیده... مامانی وقت کردی به ما هم سر بزن
مامان هدبه
پاسخ
سلام گلم ممنونم نمیدونم اون کلاه چی داره؟امسالو میگفتم دیگه نمیترسه که بازم.. فدات شم عصبانیت چرا حتما میام دیدنتون
مامان نگار
3 اسفند 92 8:48
اولا که بازم تبریک می گم تولد گل دخترت رو .بعدم اینکه خیلی خوشگل و مامانی شده دختر نازت .سوم ایشا...کنکور ارشد قبول می شی .و در آخر اینکه خوب شد اومدی .چند وقت بود از دختر ماهت بی خبر بودیم
مامان هدبه
پاسخ
ممنونم عزیزم تشکر که همراهمونی کنکور که برام سخت بود حالا ببینیم چی میشه؟
حمیده
4 اسفند 92 0:07
مامانی خسته نباشی.... امیدوارم امتحانت هم خوب شده باشه.... تولد هدیه جونم دوباره مبارک...
مامان هدبه
پاسخ
سلام گلم ممنونم از لطفت ایشالا..
مامانیِ زهرا
5 اسفند 92 16:57
سلام هدیه جان تولدت مبارک امیدوارم همیشه کنار خانواده ی خوبت شاد و خوشبخت باشی عسلم این گلها از طرف من و زهرا برای هدیه خوشگله
مامان هدبه
پاسخ
سلام گلم ممنونم از حضورت
مامانی آرتین
8 اسفند 92 15:33
عزیزم تولدت مبارک.ایشاا... تا سال دیگه ترسش میریزه و انشاا... کنکور قبول میشی عزیزم
مامان هدبه
پاسخ
ممنونم گلم توکل به خدا ببینیم خدا چی میخواد؟
مامان مریم
9 اسفند 92 11:29
واای عزیزم تولدت مبارک البته با تاخیر فراوان.واقعا شرمنده ..امیدوارم هدیه ی عزیزم هر روز شادتر و خوشگلتر و خانومتر بشه.دلم برات تنگ شده بود خوشگلم سفید برفیه من
مامان هدبه
پاسخ
ممنونم عزیزم خواهش میکنم این چه حرفیه؟ ممنونم ما هم دلمون برا شما دوستای گلمون تنگ شده بود
مامان فتانه
12 اسفند 92 10:59
عزیزم تولدت مبارک انشالله تولد 1000 سالگیت عزیزم...کادوهتم مبارکت باشه...ای بابا چرا مریض شدی و مواظب خودت نیستی
مامان هدبه
پاسخ
ممنونم عزیزم والله نمیدونم که
مامان سویل
12 اسفند 92 13:59
سلام هدیه جونم تولدت مبارک به چه کادوهایی گرفتی ایشالله مبارکت باشه خوشگلم.مامانی ایشالله شما هم موفق میشین و ما هم شیرینی شو میل میکنیم یه سوالی هم که ازم پرسیده بودی جوابش مثبته روی گل هدیه جونمو ببوس ایشالله سالهای سال سایه شما وبابایی بالا سرش باشه ممنونم گلم به به به سلامتی ایشالله به دنیا میاد و قدمش براتون خیر و برکت میاره
مامان فاطمه
14 اسفند 92 17:34
........¶¶¶ ......¶*....¶¶ .....¶*........¶ .....¶*...*...¶¶............¶...¶¶ .....¶*..**..¶¶...........¶*.¶.¶¶¶ ......¶****¶¶.........¶***¶...¶¶¶ ........¶***¶..........¶***¶¶...¶¶¶ ..........¶*¶...(////...¶***¶......¶¶ ..........¶¶..((///////..¶*¶...........¶ ........¶*...................*¶ ......¶*...\\.............//...*¶ .....¶*.... @ ........ @ .... *¶ ......¶*.............Y..........*¶ .......¶*........I_I_I ........*¶ ..........¶*................*¶ ..............¶*,,,...,,,,*¶ .................\\\\\))//// ..........¶¶.¶*...........*¶ ¶¶*: ......¶......¶*...............*¶....¶ ..¶......¶*......................*¶.....¶ ¶.....¶*...........................*¶....¶ ¶.....¶*.............✿............*¶....¶ ¶¶¶¶*..............................*¶¶¶¶ .........¶*............¶..........*¶ .........¶*............¶..........*¶ ..........¶*...........¶.........*¶ ............¶*.........¶.......*¶ ..............¶*.......¶.....*¶ ......¶¶¶¶¶¶...¶..¶.:.¶...¶¶¶¶¶¶ ...¶¶¶¶¶¶¶_¶¶✿¶¶¶✿¶¶..¶¶ آپم دوست خوبم
مامان هدبه
پاسخ
ایشالله میام دیدنتون
عسل
22 اسفند 92 11:20
اخی عزیزم دیگه عفونت اذیتش نمیکنه ؟
مامان هدبه
پاسخ
نه عزیزم خداروشکر بهتره
مامان سونیا
27 اسفند 92 21:38
با ارزوی ۱۲ ماه شادی ۵۲ هفته خنده ۳۶۵ روز سلامتی ۸۷۶۰ساعت عشق ۵۲۵۶۰۰دقیقه برکت ۳۱۵۳۰۰ثانیه دوستی سال نو پیشاپیش مبارک
مامان هدبه
پاسخ
مرسی عزیزم به همچنین
مامان هلنا
28 اسفند 92 9:26
بهار بهترین بهانه برای آغاز، و آغاز بهترین بهانه برای زیستن است آغاز بهار بر شما مبارک
مامان هدبه
پاسخ
به همچنین